دانش هنری، درک و لذت زیباییشناختی
شاهین محمدی زرغان دانشجوی دکتری پژوهش هنر، دانشگاه تربیت مدرس دانش هنری شاید تا پیشازاین بیشتر برای کسانی مطرح بود که در زمینه هنر فعالیت داشتند. اما در قرن بیستم و بهخصوص نیمه دوم آن، به مخاطب هنر توجه ویژهای شد. کارشناسان و تازهکاران هنر را متفاوت درک، ارزیابی، ایجاد و تجربه میکنند. شاید...
شاهین محمدی زرغان
دانشجوی دکتری پژوهش هنر، دانشگاه تربیت مدرس
دانش هنری شاید تا پیشازاین بیشتر برای کسانی مطرح بود که در زمینه هنر فعالیت داشتند. اما در قرن بیستم و بهخصوص نیمه دوم آن، به مخاطب هنر توجه ویژهای شد. کارشناسان و تازهکاران هنر را متفاوت درک، ارزیابی، ایجاد و تجربه میکنند. شاید شما هم با مخاطبانی روبرو شده باشید که در مواجهه با هنر مدرن آن را به تمسخر میگیرند. مثلاً وقتی با آثار آبستره روبرو میشوند با خنده میگویند که من هم میتوانم این را بکشم یا فرزند ششساله من نقاش بهتری است. اما آنچه لذت زیباییشناختی را به اینگونه آثار پیوند میزند چه میتواند باشد؟ از مؤلفههایی که موجب لذت بیشتر از آثار هنری میشود، “دانش هنری” و علاقه به هنر هستند. اینکه شخص بداند چه زمینههای تاریخی و فرهنگی و اجتماعی موجب تحول آثار هنری شده است به درک او از آثار کمک میکند. بوم تکرنگ در آثار متأخر مدرن و استفاده از حاضرآمادهها بهعنوان اثر هنری در موزهها و گالریها مخاطبان غیرمتخصص هنری را دچار چالش کردهاند. اگر شخص مسیر این تحول آثار را بداند میتواند به این چراییها پاسخ دهد و از درک آثار علاوه بر درک اولیه آثار که محدود به مؤلفههای عینیتر است، لذت ببرند.
از مؤلفههایی که موجب لذت بیشتر از آثار هنری میشود، “دانش هنری” است.
دانش هنری چیست؟
دانش هنری عبارت است از میزان آگاهی از تاریخ هنر، از زمان و مکان و هنرمند گرفته تا سبکها و مکاتب و نقاط عطف تاریخی، که تجربه زیباییشناختی را برای مخاطب تسهیل و تقویت میکند. وقتی از لئونارد لودر، مجموعهدار آثار هنری پرسیده میشود چه چیز او را به سوی نقاشیهای با سبک کوبیسم جذب میکند، پاسخ میدهد:« من واقعا از آن ها خوشم میآید» اما آنچه لودر را متفاوت میکند ادامه پاسخ او است:« تلاش کردم در این زمینه دانش بیشتری کسب کنم و در فهم و درک آثار کوبیستی اگر بهتر از دیگران نباشم، لااقل تا آنجا که میتوانم خوب باشم، هیجان زیادی برای یادگیری داشتم.» (Wagner & Wagner,2013:35).
این دانش هم از طریق آموزش مستقیم و هم از طریق تجربه-مطالعه شخصی، استفاده از اینترنت و حضور در موزهها و گالریها حاصل میشود. تسلط در دانش هنری پایهای است که میتوانیم از این طریق به یک اثر نگاه بهتر و کاملتری داشته باشیم و از آن لذت بیشتری ببریم. این دانش یک بافت معنایی و ادراکی از تار و پود درک و فهمها، دریافتها و بینشهای مرتبط با هم است که طی سالیان متمادی با مشاهدهی هنر، صحبت دربارهی آثار و مطالعه جمع شده است که در هنگام مواجهه با اثر هنری بعدی در دسترس قرار میگیرد.
تسلط در دانش هنری پایهای است که میتوانیم از این طریق به یک اثر نگاه بهتر و کاملتری داشته باشیم و از آن لذت بیشتری ببریم.
علاقه به هنر و دانش هنری
همیتی که به علاقه به هنر و دانش هنری داده میشود را میتوان در یونان باستان جستجو کرد. بهعنوان مثال ارسطو بر اهمیت علاقه تأکید کرده بود. بااینحال، فقط در حدود قرن هفدهم، هنگامیکه مخاطبان هنری علاوه بر هنرمندان و معاملهگران هنری بهعنوان بازیگر اصلی جدید وارد عرصه شد، مفاهیم علاقه و دانش از اهمیت ویژهای برخوردار شدند. اولین تمایز آشکار سطوح تخصصی که مربوط به متخصصان، آماتورها و کنجکاوان در هنر است – از همین زمان آغاز میشود. در حال حاضر، تخصص هنری مفهومی مبهم و فاقد تعریف مشخصی است. در نتیجه علاقه و دانش هنری اغلب اشتباه گرفته میشوند. از نظر مفهومی واضح است که علاقه به چیزی لزوماً به معنای آن نیست که شخص در مورد آن موضوع اطلاعات زیادی داشته باشد. بهعنوان مثال، بسیاری از مردم به فضا علاقهمند هستند اما این بدان معنی نیست که آنها دانش گستردهای در مورد نجوم دارند. به همین ترتیب، تصور شخصی که از بازدید موزهها در یک بعدازظهر یکشنبه لذت میبرد اما اطلاعات کمی دربارهی آن آثار دارد، کار سختی نیست. همچنین ممکن است برای فردی با دانش عمیق، علاقه ذاتی خود به هنر را از دست بدهد. در مطالعات تجربی این علاقه به هنر با پرسیدن سؤالات مستقیمی همچون تعداد دفعات بازدید از موزهها و گالریها، تعداد کلاسهایی که شخص در آن شرکت میکند و اینکه چه مدت زمانی را انجام و مطالعهی هنری میپردازد سنجیده میشود. اگر تنها علاقه به هنر را در نظر بگیریم کاملا بدیهی است که به تنهایی نمیتواند در فرایند معناسازی، درک و لذت هنری نقش اساسی ایفا کند اما آن را میتوان پیشنیازی برای دانش هنری بالاتر در نظر گرفت. بنابراین این علاقه و دانش هنری در کنار هم دو مفهوم کلیدی و تأثیرگذار در ارزیابی هنری و مدلهای لذت زیباییشناختی هستند.
سبکهای قضاوت زیباییشناختی؛ دانش هنری و لذت زیباییشناختی
پژوهشهای تجربی بسیاری در زمینه تأثیر علاقه و دانش هنر بر درک و لذت زیباییشناختی انجام شده است و همگی بر این فرضیه که دانش هنری رابطه مستقیمی با لذت و درک آثار هنری پیچیدهتر مدرن و پستمدرن دارند، صحه گذاشتهاند برای نمونه یکی از این پژوهشها الگوهای تفکر زیباییشناختی محدود به چهار الگوی سبک زیباییشناختی میکند. این چهار سبک یا الگو به نامهای سبکهای قضاوت زیباشناختی عینی، منطقی، نمادین و صمیمی شناخته میشوند. کسی که با الگوی عینی به قضاوت آثار هنری مینشیند تنها به ویژگیهای عینی اثر هنری توجه میکند. مثلاً به رنگ(در نقاشی)، صدا(در موسیقی)، حرکت(در رقص)، ابژهها(در عکاسی یا مجسمه سازی)، خط( در معماری) و … همانطور که قبلاً اشاره شد مؤلفهای که این شاخص را از بقیه جدا میکند این است که: فرد در این سطح صرفاً به خود کیفیات عینی توجه میکند و هیچ رابطه منظمی میان آنها برقرار نمیکند. دومین سبک تفکر زیباییشناسی تفکر بر اساس تحلیل منطقی اجزاء اثر است. در این مرحله فرد بهنوعی از انفعال خارج شده و فعالانه تلاش میکند ارتباطی منطقی میان اجزاء کار برقرار کند. فرد در این سطح میتواند از منطق خویش (به عبارتی حس درونی زیباییشناختی)، یا دانستههای قبلی خود در زمینه موردنظر استفاده کند. مؤلفهای که این شاخص را از بقیه جدا میکند این است که، فرد در این سطح فعالانه سعی در تحلیل منطقی اثر دارد. سومین سطح تفکر زیباییشناختی تفکر بر اساس معناهای نمادین است. در واقع میتوان این مرحله را حالت خاصی از مرحله قبلی دانست که به دلیل اهمیت و گستردگی بهصورت منفرد قابلارائه است. فرد در این مرحله در تحلیلهای خود از مفاهیم و سازههای نمادین بهره میگیرد. نماد اصولاً چیزی است که در غیاب ابژه اصلی نماینده آن است و هنرمندان در طول تاریخ به دلایل مختلف علاقه زیادی به استفاده از نمادها داشتهاند. این موضوع در هنرهایی از قبیل نقاشی، طراحی، مجسمه سازی، معماری، عکاسی و فیلمسازی روشنتر است و معمولاً با عنوان هنر انتزاعی یا سبک آبستره شناخته میشود. پس بهنوعی تحلیل نمادین، حالت پیشرفته تحلیل است. دانستههای فرد در زمینه نمادها میتواند در این سطح بهتر به کمک شخص آید ولی درهرحال این الگو بیانگر سبک تفکر است و نه فقط دانستههای تاریخ هنری فرد. مؤلفهای که این شاخص را از بقیه جدا میکند این است که: فرد در این سطح تحلیل خود را بر اساس نمادها به پیش میبرد و دانستههای عمیقتری از موضوع انتزاعی بحث دارد. چهارمین و آخرین و احتمالاً پیشرفتهترین الگوی تفکر زیباییشناختی، تفکر بر اساس رابطه صمیمی با اثر هنری است. در این سطح اصلیترین ویژگی تأثیرگذار بر تفکر فاکتور زمان است. زمان بهعنوان یک فاکتور تحولی میتواند بر الگوی تفکر زیباییشناختی فرد تأثیر گذارد. فرد در این سطح در زمینه اندیشیدن به آثار هنری سابقه داشته و آگاهانه و فعالانه به قضاوت آثار هنری میپردازد. در نظر چنین فردی، اثر مثل یک دوست قدیمی و صمیمی بوده و همواره پر از شگفتی است. چنین فردی با تماس چندباره با اثر هنری، آن را بهتر میفهمد و رابطه عمیقتری با آن پیدا میکند. در نتیجه این سبکهای قضاوت زیباییشناختی نشان میدهند که هر چه فرد دانش هنری بیشتری داشته باشد و تخصص بیشتری در زمینه هنری داشته باشد در سطح پیشرفتهتری از الگوی تفکر زیباییشناختی قرار دارد و نوع رابطه او با اثر هنری و درک و قضاوتش از آن متفاوت خواهد بود و در نتیجه بر لذت او از هنر تأثیرگذار است.
کسب دانش هنری از طریق گردش در گالریها و دیدن آثار هنری
دانستن بیشتر درباره هنر، لذت از هنر را بیشتر و عمیقتر میکند. یکی از مهمترین روشهای بالا بردن دانش هنری، مراجعه به گالریهای هنر و بازدید مداوم آثار هنری است. دیدن مداوم آثار هنری، دانش هنری ما را بالاتر میبرد و لذت زیباییشناختی عمیقتری ایجاد میکند. روبرتا اسمیت منتقد هنری روزنامه نیویورک تایمز در این باره میگوید:«فعالیت اصلی من نگاه کردن است، نگاه کردن و بازهم نگاه کردن … به هرچه نگاه میکنم چیزی میآموزم … شما میتوانید از طریق دیدن یاد بگیرید و دانش کسب کنید، چشم شما بانکی از تصاویر برای ذهن شما میسازد… وقتی به یک اثر هنری جدید نگاه میکنم بانک ذهنی من فعال میشود. از این طریق، هنگامی که به آن اثر نگاه میکنم، نام هنرمندان دیگری در ذهنم میآید…» (Wagner & Wagner,2013:35).
یکی از مهمترین روشهای بالا بردن دانش هنری، مراجعه به گالریهای هنر و بازدید مداوم آثار هنری است.
منابع:
- Afhami, R., & Mohammadi-Zarghan, S. (2018). The Big Five, aesthetic judgment styles, and art interest. Europe’s journal of psychology, 14(4), 764.
- Atari, M., Afhami, R., & Mohammadi-Zarghan, S. (2018). Exploring aesthetic fluency: The roles of personality, nature relatedness, and art activities. Psychology of Aesthetics, Creativity, and the Arts.
- Bahrami-Ehsan. H., Mohammadi-Zarghan. S., Atari. M., (2015). Aesthetic Judgment Style: Conceptualization and Scale Development. International Journal of Arts. Vol5(2), pp33-39.
- Chamorro-Premuzic, T., and Furnham, A. (2004). Art judgment: a measure related to both personality and intelligence? Imag. Cogn. Pers. 24, 3–24.
- Chatterjee, A., Widick, P., Sternschein, R., Smith, W. B., and Bromberger, B. (2010). The assessment of art attributes. Empir. Stud. Arts 28, 207–222.
- Furnham, A., and Walker, J. (2001b). Personality and judgement of abstract, pop art, and representational paintings. European Journal of Personality, 15, 57–72.
- Furnham, A., and Rao, S. (2002). Personality and the aesthetics of composition: A study of Mondrian and Hirst. North American Journal of Psychology, 4, 233–42.
- Housen,Abigail.(2001). Aesthetic thought, Critical Thinking and Transfer; Arts and learning Research Journal, Vol.18,No.1/2001-2002.P P. 99-132.
- Housen,Abigail.Desantis,Katrin.(2001). A brief guide to developmental theory and aesthetic development ;Visual Understanding in Education, www.VUE.org
- Mohammadi-Zarghan, S., & Afhami, R. (2019). Memento Mori: the influence of personality and individual differences on aesthetic appreciation of death-related artworks by Damien Hirst. Mortality, 24(4), 467-485.
- Silvia, P. J. (2007). Knowledge-based assessment of expertise in the arts: Exploring aesthetic fluency. Psychol. Aesthet. Creat. Arts 1, 247–249
- Silvia, P. J., and Nusbaum, E. C. (2011). On personality and piloerection: Individual differences in aesthetic chills and other unusual aesthetic experiences. Psychol. Aesthet. Creat. Arts 5, 208–214.
- Smith, L. F., and Smith, J. K. (2006). The nature and growth of aesthetic fluency, in New Directions in Aesthetics, Creativity and the Arts eds P. Locher, C. Martindale, and L. Dorfman (Amityville, NY: Baywood Publishing Co), 47–58
- Specker, E., Forster, M., Brinkmann, H., Boddy, J., Pelowski, M., Rosenberg, R., & Leder, H. (2020). The Vienna Art Interest and Art Knowledge Questionnaire (VAIAK): A unified and validated measure of art interest and art knowledge. Psychology of Aesthetics, Creativity, and the Arts, 14(2), 172.
- Wagner, Ethan & Wagner, Teha Westrehch(2013) Collecting Art for Love, Money and More, New York: Phidon.