سلیقه: نقش مخاطب در هنر و زیبایی – داوری زیبایی شناختی
مهدی افشار هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس عبارتی مشهور میگوید:«زیبایی در نگاه بیینده است». مطابق این دیدگاه به جای اینکه زیبایی را در شیئی که بدان مینگریم جستجو کنیم، آن را در خود مییابیم. از این منظر هرچیزی که ما آن را زیبا بدانیم و از آن لذت ببریم زیباست و زیبایی در وجود ما...
مهدی افشار
هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس
عبارتی مشهور میگوید:«زیبایی در نگاه بیینده است». مطابق این دیدگاه به جای اینکه زیبایی را در شیئی که بدان مینگریم جستجو کنیم، آن را در خود مییابیم. از این منظر هرچیزی که ما آن را زیبا بدانیم و از آن لذت ببریم زیباست و زیبایی در وجود ما شکل میگیرد. اما کدام بخش از وجود ما است که از طریق آن میتوانیم بدانیم چیزی زیباست؟ آن وجه از وجود ما که زیبایی را با آن درک میکنیم، انتخاب میکنیم و از آن لذت میبریم قوه ذوق و سلیقه است. سلیقه یکی از مفاهیم مهم دنیای هنر است که در ارتباط با مخاطب قرار میگیرد. اما سلیقه به چه معناست؟ در این مقاله قصد داریم سلیقه را تعریف کنیم و راهکارهای ایجاد و پرورش سلیقه هنری را بررسی کنیم.
زیبایی در نگاه بیننده است.
سلیقه چیست؟
بیایید تعریف سلیقه را با تصور یک موقعیت فرضی آغاز کنیم. تصور کنید قرار است برای دکوراسیون منزلتان یک اثر هنری، مثلا یک تابلوی نقاشی یا یک مجسمه یا یک شیء تزیینی خریداری کنید. در یک گالری هنری مشغول گردش هستید و آثار هنری را از نظر میگذرانید. ناگهان جذب یک تابلوی نقاشی خاص میشوید، میخکوب می شوید و با تمام وجود میخواهید آن را داشته باشید. چه چیزی باعث میشود این اتفاق رخ بدهد؟ چه چیزی شما را جذب تابلو کرد؟ مسلما کیفیاتی در تابلو وجود دارد که آن را برای شما واجد ارزش کرده است اما آیا آن اتفاق جذب و میخکوب شدن و خواستن، فقط به دلیل کیفیتهای اثر رخ داد؟ بیایید موقعیت فرضیمان را کمی پیچیدهتر کنیم. فرض کنید همسر شما نیز در این خرید اثر هنری با شما همراه است. اما مشکلی وجود دارد، تابلویی که شما را جذب خود کرده است به هیچ وجه نظر همسر شما را جلب نکرده است. اگر مبنای جذب شما به تابلو فقط کیفیات هنری یا زیباییشناختی آن بود باید برای همسرتان نیز همین جذب یا حداقلی از آن اتفاق میافتاد. اما چرا این اتفاق رخ نداد؟ پس چیزی در وجود شما است که شما را به سمت این تابلو میکشاند. این همان قوه ذوق یا سلیقه شما است که شما را به آن تابلو جذب میکند، تابلویی که شما از دیدن آن لذت میبرید و میخواهید تصاحبش کنید.
سلیقه فرایندی است زنجیروار که در هنگام مواجهه با آثار هنری در ما شکل میگیرد. در زنجیره سلیقه مراحل کشف، درک، تشخیص، داوری زیباییشناختی، فرق نهادن، ترجیح، میل، جذب، علاقه، لذت، انتخاب، تصاحب و مصرف در امتداد هم رخ میدهند. نتیجه سلیقه خرید، تصاحب و بهره بردن از آثار هنری است. بهره بردنی لذتبخش که بسیاری از افراد را به دنبال آثار هنری به گالریهای هنر میکشاند. ریموند دی نَشِر مجموعهدار مشهور آثار هنری اعتقاد داشت هیچ لذتی بالاتر از کشف، تعقیب و تصاحب آثار هنری وجود ندارد.(واگنر و واگنر، 55:1398).
هیچ لذتی بالاتر از کشف، تعقیب و تصاحب آثار هنری وجود ندارد
از زیبایی به سلیقه: داوری زیباییشناختی
داوری زیباییشناختی یا قضاوت ذوقی مهمترین مرحله زنجیره سلیقه است. یکی از پر اهمیتترین تحولات دنیای مدرن در حوزه هنر، جایگزین شدن مفهوم سلیقه، به عنوان یک قوه و نیرو در وجود آدمی، به جای زیبایی، به عنوان یک ویژگی در اشیاء، بود. در دنیای پیشامدرن مهمترین جنبه هنر زیبایی بود و زیبایی عبارت بود از یک سری ویژگیها و کیفیات مانند تناسب، نظم، تعادل و … در یک شیئ. تحولات مبتنی بر انسانگرایی در دوران مدرن زیبایی را از کیفیتی در شیئ به یک قوه و توانایی در انسان تبدیل کرد. نخستین کسی که راجع به این موضوع سخن میگوید رنه دکارت فیلسوف مشهور است. او در نامهای به دوستش در 18 مارس1630 میلادی در پاسخ به این پرسش که چه چیز را میتوان دلیل آن دانست که چیزی زیباست مینویسد: «زیبا چیزی نیست جز نحوه داوری ما درباره شیئ مورد نظر.»(Descartes,1991:19). این داوری را داوری زیباییشناختی مینامیم. داوری زیباییشناختی ،یا به عبارت دیگر داوری ذوق، داوری دربارۀ زیبایی یک اثر هنری است.
بر اساس این دیدگاه زیبایی، کیفیتی در خود اشیا نیست. توجه کنید که اگر چنین بود، داوری زیباییشناختی مسئلۀ سادهتری میشد و عمدتاً مستلزم آن بود که بگردیم و ببینیم که شئ مد نظر کیفیت لازم را دارد یا خیر. در قرن هجدهم، فیلسوفانی مانند دیوید هیوم و امانوئل کانت این بحث را پیش کشیدند که زیبایی، زیباییشناسی، و بنابراین ارزیابی آثار هنری، شامل نوعی واکنش از جانب مخاطب است؛ زیبایی به طریقی تعریف میشود که بستگی به درک زیبایی از سوی مخاطب یا همان ذوق مخاطب دارد. کانت این داوری را در حوزه قوه و نیرویی در وجود آدمی با عنوان قوه ذوق تعریف کرد. ما با قوه ذوق به داوری زیبایی میپردازیم.
معیار ذوق
بیایید به موقعیت فرضی خود بازگردیم و به تفاوت شما و همسرتان در جذب شدن به اثر هنری بپردازیم. در آن موقعیت شما جذب یک اثر هنری شدید اما همسرتان هیچ تمایلی به آن نشان نمیداد. در این جا نوعی قضاوت ذوقی یا داوری زیباییشناختی باعث این تمایل و عدم تمایل شده است. اما کدامیک درست میگویید؟ آیا تمایل شما به تابلو و عدم تمایل همسرتان به آن یک امر شخصی و بدیهی است یا معیاری برای این تفاوت در داوری زیباییشناختی وجود دارد؟
سخنی قدیمی وجود دارد که می گوید «سلیقه قابل بحث نیست»(گرونو، 17:1392). بر اساس این دیدگاه سلیقه امری شخصی و بدیهی است که نمیتوان راجع به درست یا غلط بودن آن بحث کرد. شاید چنین نگاهی در مورد ذوق و قضاوتهای مربوط به خوردنیها، نوشیدنیها و غیره موجه به نظر برسد؛ اگر ادویۀ کاری باب میل من نباشد، اصراری علیه این ادعا ندارم که این صرفاً ذائقۀ شخصی من است. ولی وقتی ادعا میکنم که این تابلوی نقاشی زیبا است، چطور؟ لابد در برابر این ادعا که صرفاً در حال بیان سلیقۀ شخصیِ ذهنیام هستم مقاومت میکنم. به بیان دیگر، آمادۀ بحث دربارۀ آن و ارائۀ دلایلی در توجیه مدعای خود هستم. همین که چنین رویهای را پیش میگیرم نشان از این نیت من دارد که قضاوتم صرفاً امری ذهنی نیست. واژه سلیقه شخصی، به ویژه در بخش داوری زیبایی شناختی، در هنرچندان پذیرفته شده نیست چرا که مفهوم حساسیت و تجزیه و تحلیل را که رکن اصلی ارزش داوریهای زیباییشناختی هستند، منتقل نمیکند. داوریهای زیباییشناختی چیزی فراتر از ترجیحات ذهنی محض هستند و میتوان معیارهایی برای آن پیدا کرد. برای مستدل کردن این موضع به سراغ نظریههای زیباییشناختی میرویم.
هیوم و کانت دو فیلسوف برجستۀ نظریهپرداز در حوزه داوری زیباییشناختی هستند. آنها هر دو میپذیرند که داوریهای زیباییشناختی ریشه در تجربیات ذهنیِ لذت دارد، اما این داوریها قاطعتر از آن صورت میگیرند که در حد نظرات یا ترجیحات شخصی خلاصه شوند. هیوم در کتاب در باب معیار ذوق بر آن است که معیاری برای ذوق بیابد. هیوم مدعی است که «معیار ذوق» را میتوان در اجماع خبرگان یافت که آنها از روی خصوصیاتی قابل شناساییاند. بعضی از خصوصیات لازم برای چنین منتقدی عبارتاند از تیزهوشی ادراکی، آشنایی با بسیاری از آثار هنری، تجربۀ قضاوت در باب آنها، حواس بینقص، پرهیز از تعصب و غیره. دیدگاه کانت بسیار متفاوت است. باز نظر او عینیت داوریهای زیباییشناختی بر این واقعیت استوار است که همۀ ما از دستگاه ادراکی-شناختی یکسان بهرهمندیم. این نکته به این معنا نیست که همۀ ما دقت یکسانی در شناخت و ادراک زیبایی داریم، بلکه یعنی اسباب ذهنی ما فرق اساسی ندارد. وقتی چیزی را به روشی خاص که او آن را بی غرضی و عدم وابستگی مینامد، درک میکنم، چنانچه آن شئ ویژگیهای صوری بهخصوصی داشته باشد، اجزای ادراکی و شناختی ذهن مرا در رابطهای لذتبخش و هماهنگ با یکدیگر درمیآورد که این حس لذتبخش بنیاد داوری زیباییشناختی است.
درخت و پرنده، نقاشی اثر استاد رضا هدایت، گالری هفتا
سلیقه به عنوان امری اکتسابی: چگونه سلیقه خود را پرورش دهیم
قوه ذوق از دیدگاه کانت جنبه فطری و وراثتی داشته اما از دیدگاه جامعهشناختی و اندیشمندانی نظیر پیر بوردیو جنبه اکتسابی دارد.(بوردیو،1391) این دیدگاه مهارتها و دانش لازم برای مصرف خلاقانه هنر را به طور کلی سلیقه در نظر میگیرد و معتقد است این چیزی نیست که به صورت غریزی در انسان وجود داشته باشد، بلکه در جامعه توسط فرد کسب میشود. درواقع اگر سلیقه را مجموعهای از مهارتها و دانشها در نظر بگیریم میتوانیم سلیقه را پرورش دهیم. این مهارتها و دانشها به ویژه در داوری زیباییشناختی قابل پرورش هستند. شاید نتوان مراحل دیگر زنجیره سلیقه را دارای معیار کرد یا پرورش داد اما داوری زیبایی شناختی قابل پرورش است.
در حوزه زیباییشناسی سلیقه نباید راکد بماند و صرفا در چارچوب “خوش آمدن” گرفتار باشد. سلیقه را باید پرورش داد. وقتی از لئونارد لودر، مجموعه دار آثار هنری پرسیده میشود چه چیز او را به سوی نقاشیهای با سبک کوبیسم جذب میکند، پاسخ میدهد:« من واقعا از آن ها خوشم میآید» اما آنچه لودر را متفاوت میکند ادامه پاسخ او است: « تلاش کردم در این زمینه، اگر بهتر از دیگران نباشم،لااقل خوب باشم و بتوانم آن را درک کنم، چون لذت یادگیری چیز دیگری است»(واگنر و واگنر، 68:1398). با انجام برخی اقدامات میتوان ذوق و سلیقه را پرورش داد:
-رهایی از تعصب و پیشداوری: اصل نخست در پرورش ذوق دوری از تعصب و پیش داوری است. تعصب بر روی سلیقه اولیه و جرات بیرون نیامدن از آن نخستین خطر در راکد ماندن سلیقه است. کنجکاوی، میل و خواست به کشف و یادگیری پله اول پرورش ذوق است. عامل بازدارنده دیگر پیشداوری است. باید در دریافت زیبایی همه تعصبات و پیش داوریها را کنار بگذاریم. این پیشداوریها گاه باعث میشوند ما ارزشهای زیباییشناختی یک اثر هنری را نبینیم.
-تمرین و ممارست در دیدن آثار هنری: ممارست و تمرین ارتباط تنگاتنگی با پرورش ذوق و داوری زیباییشناختی دارد. ممارست در هنرها و بررسی یا تامل مداوم در هنر. در برخورد با آثار هنری ممکن است دچار سراسیمگی شویم. این سراسیمگی باعث میشود درک و قضاوت درستی از هنر و زیبایی نداشته باشیم. یا آن را کاملا رد کنیم یا کاملا بپذیریم. ممارست در هنر این سراسیمگی را از بین میبرد.
-دیدن و مقایسه: با مشاهده و غور و تامل در آثار هنری برجسته و شاهکارهای هنری و سپس مقایسه آنها با دیگر آثار هنری میتوان در داوری زیبایی شناسی با وسواس و دقت بیشتری عمل کرد.
-مطالعه و یادگیری: مطالعه درباب هنر و زیبایی و ویژگیهای آن نقش بسیار مهمی در پرورش قوه ذوق و سلیقه ایفا میکند. با خواندن متون هنری میتوان در داوری زیبایی شناختی به نکات پیچیدهتری توجه کرد.
-رفتن به گالریهای هنر: گردشهای هنری در گالریها سواد بصری را افزایش میدهد. آثار به نمایش درآمده در گالریها انتخاب کارشناسان هنر هستند. سرزدن مداوم به گالریهای هنر باعث میشود ما با انتخابهای کارشناسان هنر روبرو شویم و معیارهایی برای انتخابهای خودمان پیدا کنیم.
-گردآوری آثار هنری: خرید و گردآوری آثار هنری روشی تجربه شده برای پرورش ذوق است. گردآوری آثار هنری و درست کردن یک مجموعه هنری، سلیقه فردی را گسترش میدهد و میپالاید.
گالری هفتا
خرید و گردآوری آثار هنری روشی تجربه شده برای پرورش ذوق است.
منابع
-بوردیو، پیر(1391) تمایز، نقد اجتماعی قضاوتهای ذوقی، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: ثالث.
-گرونو، یوکا(1392)جامعهشناسی سلیقه، ترجمه مسعود کیانپور، تهران: مرکز.
-واگنر، ایتن؛ تیا واگنر (1398) شور و شوق گردآوری آثار هنری، ترجمه گلی امامی، در: جنون گردآوری هنر معاصر، درباب مجموعه و مجموعهداری، زیر نظر مریم مجد، تهران: نشر نظر.
-Descartes, Rene (1991) The philosophical Writings of Descartes. Vol. III, Oxford: Clarendon Press.