صنایعخلاق: نقش هنر در توسعه اقتصادی
مهدی افشار، هیئت علمی گروه پژوهش هنردانشگاه تربیت مدرس امروزه هنر در سرتاسر جهان نقش مهمی در اقتصاد یافته است و از عوامل تاثیرگذار بر رشد و توسعه اقتصادی به شمار میآید. در چارچوب مباحث اقتصادی در حوزه هنر رویکردها و نظریههای مختلفی وجود دارد که هر یک از دیدگاهی خاص به مقوله اقتصاد هنر...
مهدی افشار، هیئت علمی گروه پژوهش هنردانشگاه تربیت مدرس
امروزه هنر در سرتاسر جهان نقش مهمی در اقتصاد یافته است و از عوامل تاثیرگذار بر رشد و توسعه اقتصادی به شمار میآید. در چارچوب مباحث اقتصادی در حوزه هنر رویکردها و نظریههای مختلفی وجود دارد که هر یک از دیدگاهی خاص به مقوله اقتصاد هنر میپردازد. “صنایع خلاق”به عنوان یک نظریه و رویکرد به اقتصاد هنر از جمله مهمترین رویکردهایی است که امروزه به بخشی از برنامه توسعه بسیاری از کشورها تبدیل شده است. در تعریفی کلی صنایع خلاق آن دسته از صنایعی هستند که در آنها خلاقیت و ایدهپردازی ماده اصلی خلق کالاهای اقتصادی به شمار میآید و از این جهت هنرها نقش اصلی را در این صنایع بر عهده دارند. در این مقاله به تبیین رویکرد و نظریه صنایع خلاق و جایگاه هنر در آن میپردازیم.
صنایع خلاق آن دسته از صنایعی هستند که در آنها خلاقیت و ایدهپردازی ماده اصلی خلق کالاهای اقتصادی به شمار میآید.
صنایع خلاق به عنوان نظریه و برنامه توسعه اقتصادی
در قرن بیستم به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، توسعه اقتصادی به یکی از مهمترین برنامههای دولتها در کشورهای مختلف تبدیل شد. توسعه به معنای بهبودی در مجموعه شرایط به هم پیوسته طبیعی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و تفاوت آن با رشد اقتصادی در این است که به شرایط تولید مانند محیط زیست و فرهنگ نیز اهمیت میدهد. (پیت و هارت ویک،15:1384). بر این اساس نظریههای توسعه مختلفی وجود دارد که سعی میکند به وجوه گوناگون شرایط تولید توجه کند. اقتصاد خلاق و صنایع خلاق از جمله مهمترین نظریههای توسعه در سالهای اخیر به شمار میآیند که بر حوزه فرهنگ توجه دارد و از ظرفیتهای فرهنگی برای توسعه استفاده میکند. مباحث مرتبط با صنایع خلاق حدود 30 سال است که در گفتمانهای توسعه اقتصادی وارد شده است. صنایعخلاق بهعنوان یک نظریه و برنامه در توسعه اقتصادی برای نخستین بار توسط وزارت فرهنگ، رسانه و ورزش انگلستان(DCMS) در دهه 1980م شکل گرفت. بر اساس تعریف این وزارت، صنایعخلاق، آن دسته از صنایعی هستند که منشأ آنها فرهنگ است و ماده خام تولید در آن ایده پردازی، خلاقیت، مهارت و استعداد فردی است و بدین سبب از ظرفیت تولید ثروت و ایجاد شغل برخوردار هستند و از این جهت میتوانند نقش مهمی در توسعه اقتصادی بر عهده گیرند.(DCMS,2001:5). بر اساس مولفههای اساسی این تعریف یعنی فرهنگ و خلاقیت، صنایع خلاق مشخصا شامل هنرها و حوزههای مرتبط با هنر میشوند. هنرهای تجسمی، حوزه دیزاین شامل طراحی صنعتی، گرافیک، مد و طراحی لباس، رسانه و تبلیغات، سینما و تلویزیون، معماری، موسیقی و صنایع دستی از جمله مهمترین هنرها در این برنامه به شمار میآیند. فرهنگ، دانش بومی و خلاقیت مهمترین مولفههای صنایع خلاق به شمار میآیند.
فرهنگ، دانش بومی و خلاقیت مهمترین مولفههای صنایع خلاق به شمار میآیند.
فضای گالری هفتا
صنایع فرهنگی: فرهنگ به عنوان زمینه توسعه
در قرن بیستم به ویژه از دهه 1960 میلادی فرایندی شکل گرفت که از آن با عنوان چرخش فرهنگی یاد میشود. در این فرایند، فرهنگ در دانشهای مختلف انسانی و اجتماعی مانند علوم سیاسی، جامعه شناسی، روان شناسی و اقتصاد نقش کانونی و اهمیت محوری پیدا کرد و نظریههای مختلف برای فرهنگ نقشی تعیین کننده قائل شدند. اگر در قرن نوزدهم میلادی قدرت نظامی، بعد از جنگ جهانی اول در قرن بیستم قدرت اقتصادی و پس از جنگ جهانی دوم قدرت سیاسی در کانون توجه قرار داشت، باید گفت که از دهه 60 میلادی به بعد فرهنگ به نقطه کانونی تبدیل شد و بر این اساس کشورهایی قدرتمندتر محسوب میشدند که میراث فرهنگی، اندیشه، دانش، زبان و هنر غنیتر و پویاتری داشته باشند. در وضعیت جدید این فرهنگ بود که تولید ثروت میکرد و دارایی اصلی کشورها به شمار میآمد. به این ترتیب فرهنگ وارد مباحث اقتصادی شد. مک کلاسکی اقتصاددان نئوکلاسیک در سال 1996دراینباره مینویسد:« به تدریج دریافتم که فرهنگ برای علم اقتصاد و برای اقتصاد اهمیت دارد… وارد کردن فرهنگ به علم اقتصاد مسئله تجدید نظر کلی در شیوه قدیمی اندیشیدن است. اکنون بر این باورم که غفلت از فرهنگ در اقتصاد نادرست است» (McCloskey,1996:188). بر اساس چرخش فرهنگی پیش آمده به تدریج فرهنگ به عنوان بخش مهمی از توسعه مطرح شد. آمارتیا سن از مهمترین نظریهپردازان توسعه، فرهنگ را عامل تعیین کننده توسعه اقتصادی معرفی میکند.(سن،1397).
فرهنگ به شیوههای مختلف در توسعه اقتصادی نقش ایفا میکند، از ایجاد ارزشها و معیارها گرفته تا بازارکالاها و خدمات فرهنگی. فرهنگ از یک سو عبارت است از مجموعه نگرشها، اعتقادات، آداب و رسوم، عرفها، ارزشها و اعمالی که در میان گروهی از انسانها در یک جامعه مشترک و جاری است و از سوی دیگر عبارت است از مجموعه فعالیتهای مردم و محصولات این فعالیتها که به جنبههای فکری، اخلاقی و هنری زندگی انسان مربوط میشوند. محصولات این فعالیتها کالاها و خدمات فرهنگی را ایجاد میکنند که عمدتا آثار هنری هستند. یکی از مهمترین خط سیرهای توسعه به این تعریف دوم توجه دارد و در داخل جریان صنایع فرهنگی و اقتصاد فرهنگی دنبال شده است. این خط سیر بر تولید و مصرف فرهنگ، عمدتا هنرها، تمرکز میکند و تولید و مصرف فرهنگی را درون چارچوبی صنعتی قرار میدهد و کالاهای فرهنگی مانند هنرها را واجد همان شرایط دیگر کالاهای تولید شده درون نظام اقتصادی میداند و تولید و مصرف فرهنگ را فراگردهایی کاملا اقتصادی در نظر میگیرد. این دیدگاه اقتصادی از فرهنگ میپذیرد فعالیتهای مربوط به تولید و مصرف کالاها و خدمات فرهنگی درون یک نظام اقتصادی عموما شامل معاملات اقتصادی قرار دارند و میتوان این فعالیتها را درون چارچوبی قرار دارد و آنچه که درون این چارچوب قرار میگیرد را میتوان یک صنعت خواند. صنعتی شامل فراگردهایی اقتصادی که از طریق آنها کالاها و خدمات فرهنگی که عموما آثار هنری هستند، ساخته میشوند، به بازار عرضه میشوند، توزیع میشوند و به مصرفکنندگان فروخته میشوند. در این دیدگاه صنایع فرهنگی دارای توانش اقتصادی تولید ستانده، اشتغال، عایدی و برآوردن نیازهای مصرفکنندگان هستند و از این رو نقش مهمی در توسعه اقتصادی میتوانند ایفا کنند. (تراسبی،37:1397-31و143).
خلاقیت: هنرهای خلاق به مثابه صنعت
در کنار آفرینش و انتقال معنا، ویژگی اصلی کالاها و خدمات فرهنگی که آنها را از سایر کالاهای اقتصادی متمایز میکند، خلاقیت است. از این دیدگاه خاستگاه اصلی صنایع فرهنگی ایدههای خلاق است. در تعریف یونسکو از کالاهای فرهنگی میتوان رویکرد کارکردگرای صنایع فرهنگی در توسعههای اقتصادی و فرهنگی را مشاهده کرد بر طبق این تعریف صنایع فرهنگی به صنایعی اطلاق میشوند که خروجیهای خلاق و هنری ملموس و ناملموس تولید میکنند که دارای پتانسیل تولید ثروت و ایجاد درآمد از طریق بهرهبرداری از دارییهای فرهنگی و تولید خدمات و کالاهای دانشبنیان، هم سنتی و هم نو، هستند.(ملکیفر و علوی،53:1385).
خلاقیت یکی از نقاط مشترک حوزه فرهنگ و اقتصاد است که در دنیای معاصر باعث شده است این دو حوزه به یکدیگر پیوند بخورند. خلاقیت مفهومی پیچیده و چند لایه است و تعریفی ساده از آن نمیتوان ارائه کرد. در بالاترین سطح، خلاقیت عبارت است از آفرینش امری کاملا نو و بیسابقه و در پایینترین سطح، خلاقیت عبارت است از نوآوری در امور موجود. با این تعریف، خلاقیت آن نیروی پویا در کنش و رفتار فردی و جمعی انسانی است که همواره باعث پیشرفت تمدن بشر شده است و وجوه گوناگونی دارد. همین ویژگی سبب میشود که خلاقیت هم در فرهنگ و هم در اقتصاد نیرویی ارزشآفرین تلقی شود. هر چند خلاقیت سویههای گوناگونی دارد اما از دیدگاهی اقتصادی-فرهنگی و بر اساس مفهوم ارزش میتوان خلاقیت را فرآیند خلق ایدهها توسط افراد و تبدیل آنها به پدیدههای ارزشمند تعریف کرد. این ارزش، ارزش دوگانه اقتصادی و فرهنگی است که زمینه مفهومی صنایع فرهنگی، اقتصاد خلاق و صنایع خلاق را شکل میدهد. هنر تنها حوزهای از فرهنگ است که به آفرینش معنا میپردازد و عنصر اصلی آن خلاقیت است. بر این اساس هنرهای خلاق هسته اصلی صنایع فرهنگی را شکل میدهند و چارچوبی از فراگردهای اقتصادی را ایجاد میکنند که به آن صنایع خلاق گفته میشود.
اقتصاد خلاق
ظرفیت ارزشآفرین خلاقیت سبب شده است حوزه اقتصاد نیز به آن توجه نشان دهد. توجه جدی حوزه اقتصاد به خلاقیت سببساز شکلگیری مفهوم اقتصاد خلاق شده است. اقتصاد خلاق از جدیدترین مفاهیم در حوزه رابطه اقتصاد و فرهنگ است که بر اساس مفهوم خلاقیت شکل گرفته است. این مفهوم برای نخستینبار از سوی جان هاوکینز، عضو کمیته مشاوره برنامه توسعه سازمان ملل متحد UNDP و نویسنده کتاب مهم اقتصاد خلاق در سال 2001 طرح شد. بر اساس تعریف کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل (UNCTAD) ، اقتصاد خلاق بر داراییهای خلاق اشاره دارد که در حالی که به تنوع فرهنگی و توسعه انسانی نیز کمک میکند، میتوانند عامل ایجاد رشد و توسعه اقتصادی باشند، تولید درآمد و ایجاد شغل کنند و درآمدهای ارزی کشورها را افزایش دهد. گزارش اقتصاد خلاق(۲۰۱۰) خلاقیت را در حوزههای مختلف این گونه تعریف و طبقهبندی میکند. در این گزارش خلاقیت هنری عبارت است از تخیل و استعداد تولید ایدههای بکر و روشهای نو برای درک و تفسیر جهان و ارائه آن به صورت متن، صدا و تصویر، خلاقیت علمی عبارت است از کنجکاوی و حل مسئله و خلاقیت اقتصادی عبارت است از فرایندی پویا که به نوآوری در تکنولوژی، کسبوکار، بازاریابی و مزیت رقابتی در اقتصاد منجر میشود.
فرهنگ و خلاقیت نقاط تماس اقتصاد و هنر
درهمتنیدگی اقتصاد و فرهنگ از یک سو و همچنین اهمیت یافتن خلاقیت در اقتصاد سبب توجه جدی نظریههای توسعه اقتصادی به هنرها شد. هنرها به دلیل نقششان در فرهنگ و ظرفیتهای خلاقانهای که دارند میتوانستند با تولید ارزش، ایجاد اشتغال و ثروت نقشی اساسی در توسعه اقتصادی ایفا کنند. در این حالت اثر هنری به عنوان کالایی فرهنگی، هنگامی که وارد عرصه مبادلات، عرضه وتقاضا میشود، به عنوان کالایی اقتصادی به شمار میآید.(گینزبرگ وتراسبی، ۱۶،۱۳۹۲).
همچنین توجه برنامههای توسعه اقتصادی به هنر صرفا محدود به جنبههای اقتصادی آن مانند تولید، ستانده، اشتغال و عایدی کالاهای فرهنگی نیست، بلکه اهمیت یافتن جنبههای توسعه فرهنگی و اجتماعی در کنار توسعه اقتصادی در برنامههای توسعه نیز عاملی مهم در رابطه هنر و توسعه اقتصادی به شمار میآید. از این رو در برنامهریزی اجتماعی و مباحث توسعه فرهنگی به طور ویژهای به تعامل اقتصاد و هنر پرداخته میشود.(گینزبرگ وتراسبی، ۵۴،۱۳۹۲)
هنر به عنوان صنایع خلاق
مفهوم صنایع خلاق از دل مفاهیم فوق شکل میگیرد. صنایع خلاق مفهومی است که در آن صنایع فرهنگی، خلاقیت و اقتصاد خلاق به یکدیگر مفصلبندی میشوند و گسترهای از صنایع را شکل میدهند که خلاقیت نقطه مرکزی آنها است و توسعه اقتصادی هدف آن. آنچه که در چند دهه اخیر اساس علاقه اقتصاد و توسعه اقتصادی به صنایع خلاق را تشکیل میدهد، به رسمیت شناختن روزافزون جایگاه خلاقیت به عنوان یکی از محرکهای کلیدی رشد اقتصادی در اقتصاد نوین است که ولع خاصی نسبت به کالاهای مرتبط با سبک زندگی و محتواهای جدید دارد. (لاکمن،99:1398).
طبق تعریف رایج ،صنایع خلاق بخشهایی از اقتصاد هستند که موضوع اصلیشان خلق مالکیت معنوی یا تولید کالا و خدمات “زیباشناختی” یا “نمادین” است. کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل UNCTAD صنایع خلاق را نقطه تلاقی بین هنر، صنعت و اقتصاد و بخشی جدید و پویا در تجارت جهانی در نظر میگیرد و آن را چنین تعریف میکند: “صنایع خلاق مجموعه ی از فعالیتهای دانشبنیان است که بر هنر تمرکز دارد. فعالیتهایی که ظرفیت درآمدزایی از دادوستد کالاهای خلاق زیباییشناختی و معناشناختی و حقوق مالکیت فکری و معنوی را دارند و مشتمل بر چرخههایی از آفرینش، تولید و توزیع کالاها و خدماتی هستند که خلاقیت و سرمایه فکری را به عنوان ماده خام به کار میگیرند. این فعالیتها شامل تولید کالاهای مادی و ملموس و همچنین محصولات غیر مادی و معنوی یا خدمات هنری با محتوای خلاق، ارزش اقتصادی و هدفهای بازاری میشوند. در مجموع گستره صنایع خلاق عبارت است از هر نوع فعالیتی که دارای یک مولفه هنری قوی باشد تا هر نوع فعالیت اقتصادیای که فراوردههای نمادین تولید میکند و وابستگی شدیدی به مقوله مالکیت معنوی دارد و برای یک بازار تا حد امکان بزرگ صورت میگیرد.» (UNCTAD,2008:6)
بر اساس مولفههای اصلی این تعریف، هنرها بخش مرکزی صنایع خلاق را شکل میدهند. دستهبندیهای مختلفی در خصوص صنایع خلاق وجود دارد. دستهبندی وزارت فرهنگ، رسانه و ورزش بریتانیا و همچنین کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل دو تقسیمبندی اصلی به شمار میآیند. هنر در هر دو تقسیمبندی بخش اصلی صنایع خلاق است.
طبق تعریف وزارت فرهنگ بریتانیا در سال 2006 ، مواردی که جزو صنایع خلاق قرار میگیرند، عبارتند از : تبلیغات و بازاریابی، معماری، بازارهای هنری و عتیقه، صنایع دستی، طراحی: طراحی محصول، گرافیک و مد، فیلم و سینما، ویدیو، عکاسی، نرمافزار بازیهای کامپیوتری و انتشار محصولات و خدمات رایانهای و الکترونیکی، موسیقی و هنرهای نمایشی و تجسمی، انتشارات، موزهها، گالریها و کتابخانهها تلویزیون، و رادیو. (DCMS ، 2016). آلسیا زورلونی صنایع خلاق را به 3 بخش 1)فرهنگ مادی شامل مد و طراحی؛ 2) تولید محتوا، اطلاعات و ارتباطات شامل نرم افزار، صنعت نشر، تلویزیون و رادیو، سینما و تبلیغات و 3)میراث تاریخی و هنری شامل میراث فرهنگی، موسیقی و هنرهای نمایشی، معماری و هنر معاصر، تقسیم میکند. (زورلونی،24:1395).طبق تقسیمبندی UNCTAD نیز صنایع خلاق شامل چهار گروه بزرگ است که هر کدام دارای زیرگروههای خاص خود هستند:
1- میراث فرهنگی: میراث فرهنگی منشأ همۀ اشکال هنر و روح صنایع فرهنگی و خلاق است. میراث است که تمام جوانب فرهنگی اعم از تاریخی، انسانشناسی، نژادی، زیباییشناسی و عقاید اجتماعی را در کنار هم جمع میکند.این گروه شامل دو زیر گروه هنرهای سنتی و فرهنگی، همچون صنایع دستی، اعیاد، جشنها و سایتهای فرهنگی، همچون سایتهای باستان شناسی، موزهها وکتابخانه است.
2- هنرها: این گروه شامل آن دسته از صنایع خلاق است که صرفاً مبتنی بر فرهنگ وهنر هستند و به دو زیرگروه تقسیم میشوند؛ هنرهای تجسمی همچون نقاشی، مجسمهسازی، عکاسی و هنرهای نمایشی همچون تئاتر، موسیقی زنده، سیرک، عروسک گردانی.
3- رسانهها: این گروه شامل دو زیر گروه صنعت چاپ و نشر کتاب و مطبوعات وگروه رسانههای صوتی و تصویری اعم از رادیو وتلویزیون و اینترنت است.
4- آثار کاربردی: این گروه به سه زیر گروه طبقهبندی میشوند؛ زیر گروه اول طراحی، شامل طراحی داخلی، گرافیک، مد، جواهرات و اسباببازی؛ زیر گروه دوم رسانههای جدید، شامل نرمافزار، بازیهای ویدئویی و محتوای دیجیتال خلاق؛ زیرگروه سوم شامل خدمات خلاق، معماری، تبلیغات، تحقیق و توسعه خلاق و سایر انواع خدمات خلاق.
جمله کلیدی: هنرها بخش مرکزی صنایع خلاق را شکل میدهند.
گالری و هنر: زنجیره صنایع خلاق و توسعه اقتصادی
از منظر نظریههای توسعه ، امروزه صنایعخلاق در ایجاد کار و توسعه شرکتها و همچنین بالا بردن کیفیت در همه شئون زندگی بشر نقش مهمی دارند. طبق گزارشی که در سال 2015 م ارائه شده است، درآمد صنایع خلاق در سراسر جهان بیش از درآمد خدمات مخابراتی ،1570 میلیارد دلار در جهان، است و از تولید ناخالص داخلی هند ،1900 میلیارد دلار آمریکا، نیز بیشتر است.(Peris Ortiz,2019:3). در سال 2019 م، تعداد مشاغل موجود در بخش صنایعخلاق کمی بیش از 1/2 میلیون نفر بود که 3/0 درصد نسبت به سال 2018 م افزایش داشت. تعداد مشاغل موجود در صنایعخلاق نسبت به سال 2011، 5/34 درصد افزایش داشت، یعنی بیش از سه برابر نرخ رشد اشتغال در کشور انگلیس(DCMS,2019:7).
این آمارها از اهمیت صنایع خلاق در توسعه اقتصادی در جهان امروز حکایت دارد.هنرها با نقش دوگانه فرهنگی و اقتصادی از طریق نیروی پویای خلاقیت هم میتوانند ارزشهای فرهنگی بیافرییند و هم ارزشهای اقتصادی ایجاد کنند و نقش مهمی در توسعه اقتصادی بر عهده گیرند. نکته مهم در این میان در زنجیره قرار گرفتن مولفههای مختلف صنایع خلاق است. در یک مثال در مورد هنرهای تجسمی و صنایع دستی لازم است آثار هنری در زنجیرهای قرار گیرند و با گالریها، تبلیغات و بازاریابی، رادیو و تلویزیون، اینترنت و تولید محتوا مرتبط شوند.
گالریها در این میان نقش مهمی در توسعه هنرها در صنایع خلاق دارند. آثار هنری به عنوان کالاهای خلاق در گالریها در چارچوب مناسبات عرضه و مصرف و در دسترس مخاطبان قرار میگیرند و ارزشهای زیباییشناختی و معناشناختی و خلاقانه آنها به ارزشهای اقتصادی بدل میشود.
فضای گالری هفتا
گالریها در زنجیره صنایع خلاق نقشی مهم بر عهده دارند.
منابع:
– تراسبی، دیوید.(1395)؛ اقتصاد و فرهنگ، ترجمه کاظم فرهادی، چاپ هشتم. نشر نی، تهران.
– زرلونی، السیا.(1395)، اقتصاد هنر معاصر، ترجمه حمیدرضا ششجوانی، لیلا میرصفیان، چاپ اول. موسسه تالیف ترجمه و نشر آثار هنری متن، تهران.
-سن، آمارتیا(1397)، فرهنگ، هنر و توسعه، ترجمه کاظم فرهادی، تهران: نشر چشمه.
– گینزبرگ، ویکتور، تراسبی، دیوید، (۲۰۰۶)، اقتصاد هنر، ترجمه محمدرضا مریدی، مریم لاوی، معصومه تقی زادگان، زهرا شریعتی فر، مشهد: انتشارات بدخشان.
– لاکمن، سوزان.(1396)؛ صنایعدستی و اقتصادخلاق، ترجمه شهاب طلایی شکری، چاپ اول. پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، تهران.
-ملکی فر، عقیل و علوی،سارا (1385). هجرت عظمی در صنعت و فناوری. نقش صنایع فرهنگی در قرن 21 و پیشنهادهایی برای توسعه صنایع فرهنگی در کشور. تهران: اندیشکده صنعت و فناوری.
-DCMS (2001) Creative Industries Mapping Document. London: DCMS.
-DCMS (2016) Creative Industries Mapping Document. London: DCMS.
-DCMS (2019) Creative Industries Mapping Document. London: DCMS.
-McCloskey, Deirdre(1996), “Missing Ethics in Econolics” in: Value of the Relationship Between Economics and Arts, ed by Arjo Klamer, Amesterdam: university Press.
-PERIS Ortiz, Mrta. Rainiero Cabrema, Mayer.Serrano-Santoyo, Arturo. (2019); cultural and creative industries: a path to entrepreneurship and innovation. Cham: springer international publishing.
-UNCTAD (Nation Conference on Trade and Development) Report 2008. www.unctad.org.