الناز صبحی
وَرنی (گلیم سوزنی) که شبیه به گلیم است. اما تفاوتهایی هم با آن دارد. ورنیهای زیبایی که توسط نگار صبحی و زنان ورنیباف تولید میشود، توجه چشمان زیادی را با نقشها و رنگهای زیبا به خود جلب میکنند....
به قلم:ماجده سادات شاهولایتی
درست همان لحظه که ما سخت درگیر زندگی شلوغ و سریع خود هستیم، زنی در نقطهای خیلی دورتر از ما، در گوشهای از روستایی که شاید هرگز ندیده باشیم، تارو پودهای رنگ رنگ را به هم میبافد و میان تمام این گرهها جشن رنگها را برپا میکند.
وَرنی (گلیم سوزنی)، همان میهمانی رنگهاست که زیرِ دستانِ هنرمندان گره به گره متولد میشود.
آموزش هنر در هنرستان
از زبان هنرمندان زیادی میشنویم که در سالهای تحصیل با مخالفت خانواده برای فراگرفتن هنر روبرو شدهاند. نگار صبحی دختری تبریزی و متولد سال ۱۳۵۷ از همان سالهای کودکی، عشق و استعداد فراوانش را به هنر دریافت.
بدون آنکه به کلاس نقاشی برود، هر عکسی را شبیه به خودش نقاشی میکرد.
برای رفتن به هنرستان با مخالفت خانوادهاش روبرو شد اما بر سر خواستهاش ماند و در هنرستان تبریز گرافیک خواند که در آن دوران، رشتهای نو و ناشناخته بود. نگار حس میکرد عشق و علاقۀ خودش را پیدا کرده و در دانشکدۀ فنی و حرفهای تبریز، گرافیک را ادامه داد. تا دو سال پس از ازدواجش، از فضای هنر دور مانده بود، اما به واسطۀ همسرش که دبیر ریاضی بود، توسط یکی از مدارس تبریز برای هنرآموزی به دانشآموزان، دعوت به کار شد و این شروع ماجرای جدیدی برای نگار صبحی بود.
آشنایی با وَرنی
در سالهایی که نگار مشغول تدریس کتاب هنر به دانشآموزان تبریزی بود، کتاب هنر، چاب مجدد شد و بخشی به نام گلیم به آن اضافه شد. نگار صبحی شروع به تحقیق برای یادگیری و آشنایی با این مبحث کرد و متوجه شد شهرش تبریز-این شهرِ ۳۵۰۰ ساله- بافتهای اختصاصی به نام وَرنی دارد که در کشور، منحصر به تبریز است. وَرنی که شبیه به گلیم بود اما تفاوتهایی هم با آن داشت، توجه نگار را به خود جلب کرد. در مسیر همین مطالعات، متوجه شد زنان عشایر آذربایجان، در بافتن ورنی بی رقیبند. پس تصمیم گرفت به همراه همسرش برای یافتن این عشایر به ماجراجویی بپردازد.
سفر به سرزمین عشایر
پس از طی کردن مسیرهای بکر و صعبالعبورِ اَهَر، سرانجام به محل اسکان عشایری رسیدند که ورنیبافی، پیشۀ آنها بود. نگار از دیدن آن همه نقش و نگار و رنگ، شگفتزده شده بود و حس میکرد در دریایی از رنگ غرق شده اشت.
برایش جالب بود که زنان عشایر برای بافتن ورنیها از هیچ نقشی استفاده نمیکردند و وقتی از آنها میپرسید که چطور ورنیها را میبافند؟ در جواب میگفتند که ما این نقوش را از سینه میبافیم. هرکدامِ این نقشها از مادرانمان به ما رسیده.
پس از برگشتن از آن سفر، نگار در کار خود برای یافتن ورنیبافان و زنده کردن این هنر محجور، مصمم شد. او زنان و دختران کم سن و سال حاشیهنشینی را یافت، که با بافتن ورنی، گذران زندگی میکردند.
دختران کوچکی که از تحصیل بازمانده بودند و قدر هنرشان، آن طور که شایسته بود دانسته نمیشد. آنها ورنیها را با زحمت بسیار و قیمت پایین، به دلالان میفروختند؛ حال آنکه ورنیها در بازار بسیار ارزشمند بود.
نگار تصمیم گرفت این زنان را در کنار هم جمع و این هنر را تا جایی که میتواند به مردم کشورش، معرفی کند. در گام اول نمایشگاهی برگزار کرد که با استقبال بالایی مواجهه شد. این نمایشگاه حتی توجه توریستهای بسیاری را به خود جلب کرد.
قدم بعدی تاسیس کارگاهی برای گرد هم آوردن این زنان هنرمند بافنده و زنده کردن این هنرِ اصیل محجور مانده بود.
همین کار را هم کرد و تا به امروز ورنیهای زیبایی که توسط نگار صبحی و این زنان ورنیباف تولید میشود، توجه چشمان زیادی را با نقشها و رنگهای مدهوش کنندهشان به خود جلب میکنند. ورنیهایی که به قول زنان بافنده، از قلبها و داستانهای مادران سرچشمه میگیرد. داستانهایی اصیل از خطۀ زیبای آذربایجان.