امید شهردوست

بدون دسته بندی

مید شهر دوست در سال 1344 در قزوین متولد شد. اگرچه دانش آموختۀ جامعه شناسی از دانشگاه است و مسیر تحصیلی‌اش ظاهرا ربطی به هنر ندارد اما به خاطر عشق به هنر، به سفال و نگارگری روی...

عشق به خاک و نقش دادن به آن، از سالیان دور در میان ایرانیان وجود داشته است. شاید از این روست که سفال و سفالگری، یکی از قدیمی ترین هنرهای این سرزمین هستند. شاید هم اینکه آدمی از خاک است، میل بشر را به کار با خاک و بازی با گل و سفالگری همواره زنده نگه می‌دارد. امید شهردوست هم از این قاعده مستثنی نبود.

تولد و آشنایی با سفال

امید شهر دوست در سال 1344 در قزوین متولد شد. اگرچه دانش آموختۀ جامعه شناسی از دانشگاه است و مسیر تحصیلی‌اش ظاهرا ربطی به هنر ندارد اما به خاطر عشق به هنر، به سفال و نگارگری روی آورده است. می‌گوید: هر آدمی یک جایی آرام می‌گیرد و من در هنر آرام گرفتم.

همسرش از شاگردان مرحوم مهری بود و به واسطۀ همین ارتباط غیر مستقیم وارد وادی هنر شد.

مدیریت رستوران‌‎ درآمد خوبی داشت. برای خودش شناخته شده بود و حالا هفده سال می‌شد که در این پیشه بود. می‌توانست کارش را وسعت بدهد و برای رستورانش شعبه‌ای باز کند. می‌شد مساحت رستورانش را بیشتر کند و درآمد بیشتری هم داشته باشد. اما دلش با این کارها راه نمی‌آمد. او هم به تغییر فکر می‌کرد اما تغییری که کسی فکرش را هم نمی‌کرد. اواسط دهۀ 70 به خاطر عشق و علاقۀ وافر به هنر، بعد از حدود هفده سال رستوران داری کارش را رها کرد و رفت دنبال دلش؛ دنبال هنر. در مقابل چشمان متعجب هر کسی که از او چرایی کارش را می‌پرسد، پاسخی کوتاه اما قانع کننده دارد: وقتی دلت همراه نباشد هر چقدر هم پول داشته باشی انگار هیچ نداری. راست می‌گفت. برای او هم همین بود. دلش، همراه نبود.

شاید برای شغل قبلی‌اش سقفی از چشم‌انداز و آرزوها داست اما برای زیبایی سقفی قائل نبود پس برای تلاش‌های بی‌پایانش، پیشرفتی لذت‌بخش قابل انتظار بود و از همین رو رشد قابل توجهی در کارش کرد.

تبدیل رستوران به گالری هنری

رستورانش را اما فراموش نمی‌کند. استفاده بهینه، یعنی تبدیل همان رستوران به یک گالری هنری. همین کار را هم می‌کند. وقتی امکاناتت محدودند و نمی‌توانی امکانات جدیدی برای خودت فراهم کنی، پس آنها را با خودت همراه کن. مدیریت گالری هنری‌اش را خودش مدیریت به عهده گرفت و نظراتش را هم تا حد امکان عملی کرد. هر اثر هنری، برایش هویتی مجزا و روحی منحصر به ‌فرد داشت. پس تصمیم گرفت تلاش کند تا این هویت اختصاصی را به دیگران نیز نشان دهد. با تلاش و پیگیری فراوان، جزو اولین کسانی بود که همگی آثارش دارای شناسنامۀ هنری همراه محصول شدند. به این ترتیب آثارش هویتی قابل مطالعه و مکتوب پیدا کردند.

با توجه نگاه خاص و سلیقه متفاوتش، دست به تولید آثاری زد که دوستشان می‌داشت. در این راه از آزمون‌ها و خطاهای زیادی گذر کرد و به نتایج خیلی خوبی هم رسید.

ایجاد برند دستان

اوایل دهه هشتاد با ایجاد برند دستان شروع به تولید، فروش و صادرات محصولات هنری ‌کرد.

حشر و نشر با افراد صاحب نام و حرفه ای در زمینۀ تجارت نیز باعث شد تا گالری امید شهردوست و برند دستان یکی از شناخته‌ شده‌ترین برندهای این حوزه باشد.

ترکیب ذهن خلاق و منحصر به فرد او با هنر، ایده طلایی موضوع آثارش را کلید زد؛ شاید تملک اثری موزه‌ای  آرزوی دست نیافتنی خیلی از ما باشد که با کار خلاقانه شهردوست می‌توان تجربه ای نزدیک به این آرزو را تحقق بخشید. او به کمک تکنیک “مولاژ”  یا همانندسازی، اشیا موزه‌ای را با استفاده از شیوه‌های نوین بازسازی می‌کند. اکنون سفالینه‌های پوشیده شده با آن لعاب‌های فیروزه‌ای خاص که از روی آثار موزه‌ای قرن‌های دور و نزدیک از جای جای ایران بازسازی شده‌اند، مهمان خانه‌های امروزی می‌شوند.

او معتقد است: باید بتوانی ارزش آفرینی کنی. باید بتوانی خوب بسازی و خوب ارائه کنی و خوب هم بفروشی.

عناوین و افتخارات

تلاش‌های امید در این سالها نتیجه‌ای شیرین برای او و گروهش داشت. از دریافت لوح‌های سپاس در نمایشگاه‌ها تا کسب رتبه‌های برتر در نمایشگاه ملی صنایع دستی.

عشق است که انسان را زنده نگه می‌دارد. شور و شوق و اشتیاق اگر در کار نباشد، خستگی و ملالت آدم را فرا می‌گیرد. گاه باید بایستی و توقف کنی و بنگری که مسیری که تا به حال آمده‌ای درست بوده یا نه؟ و اگر نه، بروی و بگردی و راهی متفاوت را بجویی. کاری که امید شهردوست انجام داد.

حبیب خرم شکوه
نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “امید شهردوست”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *