بهزاد اسلامی

بهزاد اسلامی، هنرمند تیزبین و دقیقی است که یکایک آثارش نمایانگر روحیه‌ای جسور و هنری والا است. انارهای فلزی او همچنان به عنوان نمونه‌ای منحصر‌به‌فرد از هنر چلنگری است .او از معدود کسانی است که هنوز به این حرفه سنتی اشتغال دارد و در عین حال از دل آهن سخت آثار هنری نیز می‌آفریند...

به قلم:علیرضا نوروزی

آهن، این فلز سخت و محکم، در برابر ارادۀ انسان هنرمند سر تسلیم خم می‌کند.
هنرمند چلنگر، آهن را با قدرت دستان خویش شکل می‌بخشد، پیچ و تاب می‌دهد و از دل آن شمایلی پدید می‌آورد برآمده از تصویرهای ذهنی و تجربه‌های زیسته‌اش.

کودکی و نوجوانی

بهزاد اسلامی که در بیست و هشتم بهمن ماه 1357 و در بحبوحۀ روزهای انقلاب اسلامی در محلۀ کریمخان تهران به دنیا آمده و سراسر دوران کودکی‌اش را در خلال روزهای جنگ و بمباران در کرج سپری نموده، بی‌شک لبریز است از چنین تصویرهای ذهنی پررنگ و لعاب که هر یک منبع الهامی هستند برای او در خلق آثاری یکتا.

پدرش علاوه بر تجارت برنج و چای، رستورانی در نزدیکی منزل داشت که بهزاد هنوز هم طعم کباب‌های مخصوصی هر وقت به آنجا سر‌می‌زد برایش آماده می‌کردند را به یاد دارد.

هیچوقت علاقه به کار آزاد نداشت؛ اما سرش درد می‌کرد برای تجربه‌های نو. عمر مفید اسباب بازی‌هایش معمولا یک هفته بیشتر نبود و پس از آن با بیرون کشیده شدن قطعاتشان و به خلاقیت بهزاد به وسایل دیگری تبدیل می‌شدند که در ذهن او داستان‌ و ماموریت دیگری داشتند.

حرفۀ نقاشی

نوجوان بود که به قطعات الکترونیکی علاقه‌مند شد، کیت‌های الکترونیکی می‌خرید و واکی تاکی درست میکرد.

دبیرستان را که تمام کرد، به سبب علاقه‌اش به نقاشی و تجربه‌های محدودی که برای خودش ایجاد کرده بود، نزد استاد عبدالله ابطحی رفت و به صورت حرفه‌ای به نقاشی پرداخت. دنیای رنگ برایش جذابیت بی‌حدی داشت. با استاد جهانبخش صادقی در دزاشیب آشنا شد و به دعوت ایشان، طی همکاری مشترک هر ماه دو یا سه تابلو نقاشی‌اش را در گالری ایشان به فروش می‌رساند.

بهزاد که استعداد هنری‌اش را خیلی زود به ظهور رسانده بود، کم کم در جامعۀ هنری آن روز تهران شناخته شد و پس از مدتی به دعوت استاد ابطحی و به صورت مشترک آموزشگاه آزاد نقاشی تاسیس کردند.

چلنگری

بهزاد اما روحیه‌ای ایستا نداشت، گویی نقاشی هنوز آنچنان که دلش می‌خواست اغنائش نمی‌کرد.

یک روز جمعه و به دعوت جاوید بوذرپور که از آشنایانشان بود و در کرج کارگاه چلنگری داشت به آنجا سری زد. فضای کارگاه را دید و محو قدرت بدنی و فرآیند خم کردن آهن و چکش زدن و شکل بخشیدن آن شد.

به گفتۀ بزرگان، “آنِ” کارگاه به غایت جذبش کرد. به بوذرپور پیشنهاد داد که شاگردی‌اش را بکند.

بوذرپور از سختی‌های این کار به خوبی مطلع بود و در مورد سختی‌ها به او هشدار داد، اما وقتی اشتیاق بهزاد را دید و از آنجایی که خودش هم به دنبال نیرو می‌گشت، قبول کرد. بهزاد 19 ساله، یک روزه شراکتش در آموزشگاه نقاشی را رها کرد و وارد کارگاه چلنگری شد.

هنوز روزهای تعطیل به آموزشگاه می‌رفت و نقاشی می‌کرد. سه‌پایه اش را همیشه داشت تا در زمانۀ ناملایمات به آن بازگردد و روحش را با رنگ و طرح آرام کند.

به سبب علاقه و استعدادش، در کمتر از 18 ماه، جوشکاری، خم سرد و تمام فنون چلنگری را به خوبی آموخت.

سال 1377 بود که استاد بوذرپور تصمیم به مهاجرت گرفت و کارگاه را به سبب توانمندی که در بهزاد دیده بود، به او سپرد. بهزاد پس از آن نزدیک به سه سال سرپرست کارگاه بوذرپور شد و در طراحی و ساخت جاشمعی ایستاده، رومیزی و کارهای دکوری به مهارت کامل رسید.

ساخت صنایع دستی

سال 1379 بوذرپور کارگاهش را تعطیل کرد و بهزاد با معرفی یکی از دوستانش و جهت اخذ کارت هنرمندی،
وارد صنایع دستی شد. در آنجا با دوستانی که بر روی تکنیک‌های گرم کار می‌کردند آشنا و مدتی نیز نزد استاد کوروش به مهارت‌آموزی در این زمینه مشغول شد.

کار با سندان و شکل‌دهی گرم را به خوبی و با اشتیاق فراگرفت و پس از مدت زمان کوتاهی کار گرم فلز را به صورت حرفه‌ای آغاز کرد.

او که در طی سالیان گذشته بازار خوبی برای کارهایش ایجاد کرده و شناخته شده بود، با اخذ پروانۀ کارگاهی چلنگری در سال 1381، به ساخت ست‌های کنسول و دیگر آثار دکوراتیو چلنگری که در آن سالها فرفورژه نامیده می‌شد، پرداخت.

شوق یادگیری

بهزاد خودش را مدیون اشتیاقش به یادگیری می‌داند. به گفتۀ خودش همواره گالری گردی کرده تا ایده‌های نو را مشاهده کند. در آن سال‌ها که منابع زیادی در دسترس هنرمندان نبود، حتی از مشاهدۀ میزی در گوشۀ تصویر درج شده در یک مجلۀ هنری و معماری نیز ایده می‌گرفت.

او که همواره به نوآوری و خاص بودن کارهایش پایبند بود، از استاد جاوید بوذرپور نیز آموخته بود که ظرافت و تمیزی آثار یکی از مهمترین عوامل ایجاد بازار پایدار است؛ لذا همواره با رعایت این نکته توانست سطح کیفی آثار خودش را از سطح معمول بازار در ادوار مختلف بالاتر نگه دارد.

سختی‌های راه

کسب و کار هنر اما همواره مملو از روزهای خوش نیست. به سبب سرمایه‌گذاری بر روی طرح‌های نو و آوانگارد، سه بار تا مرز ورشکستگی کامل رفت. اما بهزاد که از جوانی به گوش دادن پادکست‌های انگیزشی علاقه داشت، همواره توانست روحیه‌اش را ترمیم کند و مصمّم‌تر از پیش به کار بازگردد.

پس از مدتی و با شناخته شدن آثارش در گالری‌های معتبر، سفارش‌های زیاد روانۀ کارگاهش شد که تا به امروز نیز ادامه داشته و دارد. و همین موجب آن شده که بهزاد اسلامی، در طول این سالها ضمن خلق آثاری ارزشمند با استفاده از ایده‌هایی تازه، به آموزش افراد علاقه‌مند این حوزه نیز مشغول شود.

او تمام فنون را به شاگردانش می‌آموزد و باور دارد تربیت افرادی که امروز هرکدام اساتیدی در این حوزه‌اند، ضمن ایجاد انگیزه برای تلاش بیشتر برای او، به رونق بازار این حوزه نیز کمک می‌کند.

افتخارات

او که طی همکاری با گالری‌های مختلف، به نمایش آثارش در نمایشگاههای خارجی همچون نمایشگاه 1393پاریس، 1394 ایتالیا و 1395 صنایع دستی اروپا پرداخته، نمایشگاه‌های متعددی در ایران نیز دایر کرده است. او همچنین مجری مجسمه های شهریست که از آن جمله می‌توان به مجسمه “گاهی به من سر بزن” در نزدیکی برج رز میرداماد تهران و پنل های مترو ایستگاه شهر آفتاب اشاره نمود.

انارهای فلزی او همچنان به عنوان نمونه‌ای منحصر‌به‌فرد از هنر چلنگری، زیبندۀ ویترین سازمان میراث فرهنگی تهران است و اوکه روحیۀ جسور و هنرمند خود را حفظ نموده ، همچنان به اجرای ایده‌هایی نو مثل ظروف چلنگری شدۀ دولایه با نمای فوقانی چکش کاری و نمای زیرین صیقلی می‌پردازد.

در یک کلام می‌توان گفت بهزاد اسلامی، هنرمند تیزبین و دقیقی است که یکایک آثارش نمایانگر روحیه‌ای جسور و هنری والا است.

 

 

 

نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بهزاد اسلامی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *