به قلم :علیرضا نوروزی
گوهر وجود انسان بی شک در خاک زرخیز به گونهای و در شوره بوم به گونهای دیگر رخ مینماید. سراغ لاله را در لاله زار باید گرفت و سراغ گز را در بیابان تفتیده.
اصفهان- 1352
خاندان پدریِ جمشید ساعی قلم زن بودند، خاندان مادری زرگر. عمهها طراح و بافنده فرش بودند، داییها طراح زیورآلات. از هر دستی که نان میگرفت هنر بود و هنر.
شش ساله بود که پدر او را به کارگاه قلم زنی خودش برد. پدر که خود از اساتید نامی اصفهان بود پسرش را بازی کنان به طراحی و قلم زنی بر روی چوب مشغول کرد. هشت ساله بود که فلز در دستش گذاشت و جمشید را که هنوز هوای بازی در سر داشت، به عرصۀ شاگردی داخل کرد.
جمشید تا 9 سالگی سیاه قلم را به تمامی فراگرفت و پس از آن شد یکی از شاگردان کارگاه. نخستین اثرش، ظرف قلم کاری شدهای با طرحی از 33 پل و در سبک سیاه قلم بود که به عنوان هدیه عروسی خواهر به او بخشید.
در همان کودکی با استفاده از مفاهیمی که از عمهها در طراحی آموخته بود، با رعایت دقیق پرسپکتیو و زاویهها، به عنوان کاردستی مدرسه، قابی از میدان نقش جهان در دوران صفوی، با جزئیات خیره کنندهای همچون شتر، شتربان ، مشتری و حجرهها قلم زنی کرد که تا به امروز هم در موزه آموزش و پرورش اصفهان نگهداری میشود.
کودکیاش به شاگردی گذشت. 16 ساله بود و شاگرد ارشد کارگاه که پدر و استاد علمداری، به سبب فراگرفتن دریچههای دیگری از فنّ و هنر قلم زنی، پسرانشان را که هر یک شاگرد کارگاه خود بودند به شاگردی یکدیگر درآوردند.
شاگردیاش نزد استاد علمداری به دو سال نرسیده بود که استاد چشم از جهان فروبست؛ اما او که در این مدت طراحی اسلیمی و منبّت کاری را به خوبی از ایشان فراگرفته بود به کارگاه پدر بازگشت و پس از آن منبّت کاری آثار کارگاه را عهدهدار شد.
در این میان برای مدتی نزد استاد آوا هاکوپیان نیز به شاگردی پرداخت و ظرائف قلم گیری را نیز نزد ایشان به تمامی آموخت.
شور جوانی
شور جوانی با سکون میانهای نداشت. قلم زنی دیگر داشت صورتی یکسان برایش میگرفت، مدتی را نزد قوم و خویش مادری به آموختن مهارتهای زرگری پرداخت و پس از دوسال و به سبب ازدواج به تهران آمد.
تهران-1376
در 24 سالگی به تهران مهاجرت کرد. زندگی خرج داشت و قلم زنیِ ظروف، به تناسبِ زمان زیادی که از او میگرفت، عایدی مناسبی را نصیبش نمیکرد. او که زرگری را میشناخت، به اتکای هنر و فنّ آوریاش، جسارتی کرد و هنر مرصّع کاری که در دوران صفوی در اوج بوده و در دوران قاجار رو به افول گذاشته بود را دوباره زنده کرد.
حدفاصل سالهای 78 تا 80 از کارهای او استقبال بسیاری شد و به واسطۀ تجارت خانواده مادری توانست برخی از آثارش را صادر کند. در نمایشگاه طلا و جواهر سال 1380 در هتل استقلال تهران ، استاد جواهریان، با تحسین آثارش، قدر و ارزش آثار او را دهها برابر آنچه به نمایش درآمده بود دانست و علّت آن را بازآفرینی آثاری با ظرافت و بهرهمند از تکنیک اصیل هنرمندان صفوی دانست؛ آنچنان که تفکیک این آثار و آثار دوران پیشین به راحتی امکان پذیر نیست.
جمشید که به گفته خود الفبای قلم زنی را پیش از الفبای فارسی آموخته، توانمندی خود در هنر قلم زنی، مرصع کاری و ساخت زیورآلات را بیش از هر کس مرهون تلاش و استادی پدر میداند. نخستین معلمش و فردی که به عنوان هنرمند برتر از نظر اجرا و طراحی در سال 1364 برگزیده کشور شده و در سال 1368 نیز مهری به افتخار این استاد صنعتگر صنایع دستی ایران به چاپ رسیده است.
هنرمندی ساختارشکن
ایشان هنوز نیز به سبک آموخته از پدر، تمامی ابزارهای مورد نیاز را خودش میسازد و باور دارد تفاوت کارگاه پدر با سایر کارگاهها در آن بوده است که طراحی ساختار ظرف و ارائه آن به دواتگران (قالبسازان) ، ساخت ابزارهای مخصوص و منحصر به فرد و همچنین تلفیق هنرمندانه سبکها با یکدیگر سبب شده بود تا هیچ دو اثری از ایشان به صورت کامل مشابه یکدیگر نباشند.
توانمندی جمشید در قلم زنی و روحیۀ جسور ایشان، موجب شده تا همواره از خلق آثار ساختارشکن استقبال کند؛ تا آنجا که در خلق آثاری متشکل از چند متریال که ظرافت و همگونی خاصی را طلب مینمود، با دیگر اساتید هنرهای دیگر همکاری نماید.
ساخت آثاری با استفاده از هنر قلم زنی و مرصّع کاری برای جمشید چنان شیرین بوده و هست که به گفته ایشان، هنوز لحظات اجرای تمام آثارش را همچون تصاویری زنده پیش چشم دارد.
جمشید ساعی اگر چه امروز دارای نشان درجۀ یک هنر ایران بوده و از آنچه حاصل سالها تلاش و شاگردی میداند به غایت راضی و خشنود است، اما هنوز هم همچون کودکی و جوانی، گاهی از زیبایی و ظرافت آثار تولید شده توسط خود به وجد آمده و باور خلق آثاری چنین از دستان خویش، برایش سخت است.
استادی متواضع که مقام امروزش را اگرچه در جوانی برای خود متصور نبود، اما به پند همواره پدر جامعه عمل پوشانیده و همواره کوشیده است تا بهترین اثری را که توان داشته خلق نماید.
ایشان در تمام لحظات تلخ و شیرین زندگی، میز کارش را مامنی برای آرامش و بروز هیجانات روحی خود یافته و معتقد است هر یک از آثارش تبلور حالات روحی لحظات خلق آن اثرات هستند.
آثار ایشان که به نوعی ثمرۀ 100ها سال عمر هنر قلم زنی و تحصیل فنون اساتیدی همچون ساعی، علمداری و هاکوپیان است، بی شک بیش از هر چیز ثمرۀ عشق و علاقه ایشان به هنر زیبا و با شکوه قلم زنی است.