رسول نیکوزاده
رسول نیکو زاده متولد 1371 در شهر تربت حیدریه است. پدرش کارگاه نجاری بود و برای رسول دیدن خلق شدن یک اثر زیبا از میان چندین تخته چوب بی روح، امری عادی بود. میدانست که هنر...
جوانی فرصت مغتنمی است برای تجربه، تلاش و جلو رفتن . انرژی جوانی نیرویی قدرتمند است که اگر درست از آن استفاده شود میتواند در رسیدن انسان به مدارج بالای مادی و معنوی به او کمک کند.
آشنایی با چرم و شروع به کار
رسول نیکو زاده متولد 1371 در شهر تربت حیدریه است. پدرش کارگاه نجاری بود و برای رسول دیدن خلق شدن یک اثر زیبا از میان چندین تخته چوب بی روح، امری عادی بود. میدانست که هنر اگر با تلاش درامیزد، میتواند به چوب بیجان، روح دوباره بدهد. در دوران تحصیل درسخوان بود و برای همین وقت انتخاب رشتۀ دانشگاه دستش باز بود. انتخابش رشتۀ حقوق بود. فکر میکرد هیچ ارتباطی میان او و هنر وجود ندارد و روزهایش را با درس و دانشگاه میگذراند. سال 92 و اواسط دوران تحصیلش در دانشگاه از یکی از دوستانش که با کار چرم آشنایی داشت، میخواهد تا برایش کیفی از جنس چرم تهیه کند. بدقولی دوستش به مزاق رسول خوش نمیآید و تصمیم میگیرد با تهیۀ ابزار چرم دوزی، خودش اینکار را امتحان کند. کیفهای چرم را با دقت نگاه میکند و تصور کردن اینکه چطور میشود کیفی درست شبیه همانها ساخت، ذهنش را به کار میگیرد. قدرت تجسم فضایی خوب و تجربۀ کار با دستها و شکل دادن چوب، به او کمک کرد تا خودش آزمون و خطا کند و اولین کیف چرمی خودش را بسازد. لذتبخش بود. خودش و بدون کمک و آموزش هیچ معلمی شروع کرد به ساخت کیفهای چرمی.
برند چرمک
کمکم به این فکر افتاد تا کیفهایش را برای فروش بگذارد و همینطور هم شد. کیفها فروش خوبی داشتند و وقت زیادی از رسول میگرفتند. با پیشرفت کار مجبور شد دانشگاه را نیمه کاره رها کند و کارش را گسترش دهد. مشتریهای رضایتمند از کارش تعریف میکردند و همین، پای محصولات چرمی او را به خارج از مرزهای کشورمان هم باز کرد.
از همان ابتدای کار نام چرمک را به عنوان نام تجاری خود بر می گزیند و ذیل همین برند به فعالیت ادامه میدهند. برند چرمک حالا کارگاهی 11 نفره دارد که مستقیماً در آن کار میکنند و محصولاتش علاوه بر ایران به کشورهای دیگری هم صادر میشود.
اهمیت فرصتها
فرصتها کم و زود گذرند و فرصت “پذیر” ها بسیار کمتر. شاید برای بسیاری از آدمها فرصتهایی کم نظیر برای جهش و پیشرفت پیش آمده باشد و ما ناخواسته و غیرعمد آنها را بر باد داده باشیم. نگرانی از آینده و ترس از امتحان کردن و نداشتن جسارت، همۀ اینها میتوانند دلایلی باشند تا یک نفر بدون آنکه متوجه باشد، دری از فرصتها را به روی خود، ببندد.اما هستند اندک کسانی که مانند رسول نیکو زاده، فرصت را غنیمت شمارد و بدون ترس و واهمه، خود را درون آن افکند و نتیجۀ شیرینش را هم دید.