رویا سیامی

اصالت کار ،کیفیت و سلیقۀ به کار رفته در طرح های او سبب شد تا کارش بیش از پیش توجه مشتری ها را به خود جلب کند...

رویا سیامی

 به قلم:هستی محمودزاده

رویارویی انسان با هنر چرم از آن دسته اتفاقاتیست که نمی‌توان برایش تاریخ تخمین زد. شاید از همان زمانی که بشر اولیه به چرم و پوست حیوانات به عنوان جایگزینی منا‌‌سب‌تر نسبت به برگ گیاهان برای پوشش خود نگاه کرد.

قدمت هنر چرم دوزی در ایران بر می‌گردد به 3000 سال پیش. دوره‌ای که ایران اولین تولید کنندۀ چرم در جهان بود. و به همین جهت واژه هایی نظیر تیماج، ساغری، کیمخت و… در زبان و ادبیات فارسی بوجود آمد. چرم اما جدای از همۀ تاریخچه و گذشته‌اش از آن دسته هنرهاییست که هرگز قدیمی نمی‌شود و آنطور که به نظر می‌رسد بشر همیشه برای برطرف کردن بخشی از نیازهای خود نیازمند این ماده بوده و هست.

 

کودکی و نوجوانی

رویا سیامی متولد سال1345 در تهران است. در خانواده‌ای اهل صنعت بزرگ شد و به همین جهت نیز، دید بازتری نسبت به دیگر افراد جامعۀ آن روز برای ورود به رشته‌های هنری داشت.

نوجوانی را در کنار درس و تحصیل و علاقه‌اش به درس ریاضی، با کار پتینه و گل خشک در آرامش گذراند و در 18 سالگی پا به عرصه طراحی گذاشت. رویاهایش در تمام این مدت، پا به پایش قدم برمی‌داشتند و هرچه بزرگتر می‌شد، میل به پیوستن به حقیقت را در او چند برابر می‌کردند.

با ازدواج و تشکیل خانواده کمی از هنر دور شد اما مشغله‌ها هرگز نتوانستند راه او را برای ادامه دادن این مسیر، سد کنند.

سال 86 در موسسه‌ای مربوط به کودکان(….) به عنوان کارآفرین حوزۀ زیورآلات شروع به کار کرد. فکر می‌کرد کار کارمندیست و باروحیه‌اش سازگار نیست اما کارها آنقدرها که فکر می‌کرد هم خشک و بی‌روح نبودند و کار در کنار کودکان آن موسسه بود که به او نیرویی چند برابر برای ادامۀ مسیرش میداد.

 

 

مسیری نو

 

کم‌کم به علاقه‌اش در سایر هنرها هم پی‌برد. شروعش با یادگیری هنر موزائیک و کاشی شکسته بود؛ درنتیجه به فراگیری این هنرها پرداخت. هنر مثل همیشه کامش را شیرین می‌کرد و وقتی در کنار همان کودکان، کاشی‌های شکسته را کنار هم قرار می‌دادند و از عناصری خراب و شکسته، دیواری از رویای رنگ رنگ شیرین کودکانه را در همان موسسه می‌ساختند، برایش تداعی کنندۀ طعم عسل بود. زمان به همین صورت سپری می‌شد تا در سال 90 که رویا بصورت متمرکز پا به عرصۀ کارِ چرم و طراحی و تولید آن گذاشت. می‌دانست خلاقیت در کار همیشه لازم است و او ذهنی خلاق داشت پس ایده‌های نو را بر روی دشت ذهنش رها کرد. هرچه جلوتر می‌رفت، دشتایده‌های توی سرش پر بارتر و موانع مسیر هم بیشتر می‌شدند، اما روحیۀ صنعتگریِ او هرگز به او اجازه نداد تا شکست را بپذیرد. گاهی طرح های ذهنی‌اش خراب می‌شدند، گاهی نیمه کاره می‌مانند و بخشی از آنها اصلا امکان اجرایی شدن نداشتند. اما او نا امید نمی‌شد. ناامیدی در راه‌های پیش روی او نبود پس محکوم بود به شروعی نو.

 

برندی نو

 

شب بیداری‌های پیاپی و کار در موسسه، هرکسی که جای او بود را خسته می‌کرد اما رویا از کودکی یاد گرفته بود هیچوقت به نجوای خستگی در پشت پرده‌های ذهنش گوش ندهد. همین تاب آوری برای ساخت زنی مصمم کافی بود. کارگاه ساخته شد اما تنها نه با هدف فروش و یا آموزش؛ او می‎خواست کارآفرینی باشد که کالای ایرانی را با کالای خارجی جایگزین کند. کالایی که اگر به دادش نمیرسیدند، مشابه خارجی، بازارش را کاملا تصاحب می‌کرد. اصالت کار ،کیفیت و سلیقۀ به کار رفته در طرح های او سبب شد تا کارش بیش از پیش توجه مشتری ها را به خود جلب کند. مسیر پیش روی این زن مصمم، در حال روشن شدن بود و رویای تبدیل شدن کارگاه کوچکش به بِرَند به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد. اما سنگِ سرد تحریم‌ها و شرایط نابسامان اقتصادی باعث شد کار از روند اصلی خود خارج شده و کندتر از انتظارش پیش برود. با این حال، تلاش‌هایش برای مطلوب نگه داشتن کیفیت کار ادامه داشت و دارد. ایده ها زیادند اما زمانی که جهان برای به ثمر رساندن آن‌ها به هر فرد می‌دهد، بسیار کم است. این هنر است که روح لطیف بشری را زنده نگه میدارد و مفهوم زمان را برای روح هنرمند، گسترش می‌دهد. هنوز رویدادهای زیادی رخ نداده‌اند. رویا سیامی هنوز از نقشی که باید در جهان ایفا کند راضی نیست و داستان زندگی این هنرمند نشان میدهد آرزوها چقدر بزرگ و البته دست یافتنی هستند.

 

نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رویا سیامی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *