سعید گلکار
سعید گلکار هنرمند شیشه گری است که سال های زیادی در مورد هنر روی شیشه تحقیق و فعالیت کرده است. آثار شیشه ای او تلفیقی است بین هنر مدرن و سنتی .آثار اومثل جامی شیشهای برای آب، یا ظرفی برای میوه، اگرچه هنری پرارزش و تماشاییاند اما با تکیه بر رسالت دیرینۀ هنر، ابزاری کاربردی هستند نه فقط تماشای آنها که استفاده از آنها نیز روح آدمی را جلایی دوباره میبخشد...
به قلم :مریم قنبری
از سه هزار سال پیش از میلاد که اولین ظروف شیشهای یافت شد تا همین امروز، آدمی از هر جسم شفاف و پر تلالو به وجد آمدهاست. انعکاس نورها و درخشش خیره کنندۀ ظروف شیشهای، دلیلیست که انسانی که بر چوب و فلز احاطه داشت را واداشت تا به سراغ نرم کردن و فرم دادن شیشه برود و تا همین امروز هم این مسیر کماکان ادامه دارد.
جادوی تیلهها
همه چیز برای سعید گلکار از تیله بازیهای خانه مادربزرگ شروع شده بود. صدای پرطنین برخورد تیلههای شیشهای به دیوارۀ ظرف شیشهای، و درخشش خیره کنندۀ نور خورشید از پشت تیله، شیار رنگی مرکز تیله و پیچ جالبی که شیار خورده است، همه چیز این شیشۀ کوچک برای سعید دیدنی و دلخواه بود. سعید گلکار متولد 1331 در تهران است. در زمان تحصیل هرگز به هنر فکر نکرده بود و در دانشگاه نیز باستان شناسی خواند. روزی برای شنیدن سخنرانی استادش، مرحوم نوشین نفیسی به موزۀ نگارستان رفت. استاد از دیدن ذوق سعید برای کار و کسب علم، خوشش آمد و از او خواست که صبح روز بعد را به خانه قوام السلطنه در خیابان سی تیر فعلی برود. مسیر زندگی سعید، از همین دیدار استادش در خانۀ قوام به کلی تغییر میکند. خانه در حال تبدیل شدن به محیطی برای موزۀ شیشه و آبگینه است. سعید، در همان موزه استخدام میشود و در مدت زمان کوتاهی پس از پیوستنش به گروه، از طرف موزه و به معرفی دکتر نگهبان برای بورس تحصیلی مرمت شیشه و سفال، به کپنهاک فرستاده میشود. در مدت اقامتش در کپنهاگ مدام به موزهها میرفت و هر نکتهای که فکر میکرد میتواند برای موزۀ آبگینه لازم باشد را یادداشت میکرد و برای استادش میفرستاد. بازگشتش از کپنهاک همزمان شد با انقلاب در ایران. در بحبوحۀ سالهای انقلاب، برای حفظ مکان موزه زحمت زیادی کشید. بنیاد فرهنگ و هنر ایران، موزه را به رسمیت شناخت و سعید گلکار مسئول کارگاه مرمت شیشه و سپس مدیر و موزهدار ارشد موزۀ آبگینه شد. در همان سالها، برای آگاهی از روند کار شیشهگری در ایران، به سفرهای زیادی رفت و از کارگاههای مختلف شیشهگری در ایران بازدید کرد. میخواست بداند آیا شیشهگری هنری متعلق به موزه است یا میتوان دوباره این آثار زیبایی که در موزه وجود داشت را تولید کرد؟ گرمای کارگاهها را از نزدیک دید و متوجه شد که با گذشت سالهای زیاد شیشهگری در ایران هنوز به روشهای کاملا سنتی و بدون هیچ تغییری باقی مانده است اما پتانسیل تغییر در آن وجود دارد. با تمام ظرافتها آشنا شد و بارها نیز کارگاههایی در موزه برای آشنایی علاقهمندان با این هنر برگزار کرد. دغدغۀ اصلیاش، ایجاد تغییر و نوآوری در هنری بود که سالها ثابت مانده بود. در آن زمان شیشههای تولید ایران ، از کیفیت و خلاقیتی کمتر از آنچه میتوانست باشد، برخوردار بود. با این حال در تمام جهان از اقبال برخوردار بودند.
هنری کهن، خلاقیتی جدید
در آن سالهایی که سعید گلکار مسئول موزۀ آبگینه شد، آنچه در ایران از هنر کهن شیشهگری مانده بود، هنری کم جان و در حال فراموشی بود. اگرچه در سازمان صنایع دستی تلاشهایی برای ایجاد خلاقیت در شکل این هنر میشد، اما سعید گلکار در بازدیدهایش از کارگاههای شیشهگری سنتی داشت، متوجه حلقۀ مفقودۀ مسیر ایجاد خلاقیت شده بود. عدم حضور مسئولان در کارگاهها و اینکه در هر قدم از مسیر شیشهگری در کنار هنرمند شیشهگر نبودند باعث میشد توصیههایشان از دقت و ظرافتهای لازم برخوردار نباشد و بنابرین اجرایی نشود. بنابرین آثار در همان محدودۀ تکراری قدیم باقی مانده بود. در سال 1362 نمایشگاهی بینالمللی و تخصصی در حوزۀ شیشه و سفال در ایران برگزار شد. سعید گلکار که در مراجعات به کارگاهها، تکنیکهای شیشهگری را مستقیما آموخته بود، از مدتی قبل برای تفریح و در اوقات فراغتش، شیشهگری میکرد. امتحان کردن تکنیکهای جدی و خلاقیت به خرج دادن، باعث شده بود بتواند از تلفیق فلز و شیشه تکنیکی جدید ابداع کند که نظیرش در دنیا وجود نداشت. تایلهای شیشهای چلیپایی از تلفیق شیشه و فلز تولید کرد و اثرش را به عنوان دکور به نمایشگاه فرستاد. بدیع و خلاقانه بودن همین اثر باعث شد تا هیئت ژاپنی بازدیدکننده که از سفارت ژاپن که به نمایشگاه آمده بودند، از اثر سعید خوششان آمد و سفارشی در تعداد انبوه دادند. تولید اثری که در تعداد محدود و با صرف زمان بسیار زیاد ساخته شده بود، در این حجم، کار سادهای نبود. صحبت از ظروفی شیشهای بود که هر کدامشان با دقت و ظرافت از میان کوره در میآمد. گاهی برای ساخت یک ظرف شیشهای باید بارها و بارها یک شیشه را فرم میداد و دوباره خمیر میکرد. از همان مجموعه بود که سعید گلکار وارد حرفۀ شیشهگری در عرصه بینالمللی شد و آثارش در تعداد انبوه، نه فقط برای هموطنان ایرانیاش، بلکه به کشورهای دیگر نیز صادر شد. اینبار همانطور که همواره تلاش کرده بود، از دل همان کارگاههای سنتی، شیشههای چند رنگ، شیشههای نمونه سازی کارهای کهن، شیشههای تلفیق با فلز، شیشههای دو رنگ یا لب رنگی، شیشههای آب گز و بسیاری آثار متوع دیگر بیرون میآمد. که همهشان زاییده آگاهی از فنون کهن و خلاقیتهای جدید بود.
ارکستر شیشهها
“من اسمش را میگذارم ارکستر شیشهها” این را سعید گلکار در مورد کار شیشهگری میگوید. معتقد است شیشهگری مجموعهای حساس از کار گروهی افراد مختلف است و هر کس در این مسیر باید کارش را کاملا درست و بدون هیچ ایرادی انجام دهد و هر اشتباهی در این مسیر میتواند کاملا بر نتیجه کار اثر بگذارد. برای همین ماندن در این راه اصلا ساده نبود. کورههای شیشهگری خارج از شهر هستند و سعید گلکار برای سالهای طولانی، هر روز صبح خیلی زود به کارگاهها میرفت و خودش مستقیما بر تمام مسیر کار نظارت میکرد. گاهی دمای بالای گرم خانه، شیشهها را از فرم میانداخت و گاهی دمای پایینش باعث شکسته شدنشان میشد. حتی یکبار وقتی صاحبان کوره صبح زود به سر کارشان آمدند، دیدند که سعید زودتر از آنها به آنجا رسیده و متوجه آتشسوزی در کوره شده و قبل از آمدن آنها آتشنشانی را خبر کرده بود. هر اتفاق غیرمنتظرهای در این مسیر باعث میشد که مجبور باشد همه چیز را دوباره تکرار کند. خیلی از همکارانش در این مسیر خسته شده و عطای شیشهگری را به لقایش بخشیده بودند اما سعید گلکار بدون توجه به سختیها و خستگیهاش تا امروز بدون هیچ وقفهای به تلاش و نوآوری ادامه داده است. از خلق زیباییها لذت میبرد و هر لحظه و هر روز، در تماشای هر چه در اطرافش وجود دارد، سعی میکند به شیشهها و خلق آنها فکر کند. گاهی از قبل و با صرف زمان زیاد طرحی را بارها و بارها روی کاغذ میکشد و گاهی لحظهای و الهامی طرحی را به ذهنش میاندازد، در هر حال سعی میکند حتی لحظهای از پرداختن و فکر کردن به شیشهها غافل نباشد. شاید برای همین است که حالا نامش حتی در موزه شیشه و کریستال مالاگا نیز به عنوان ابداع کنندۀ یکی از تکنیکهای شیشهگری قید شده است.
آثار سعید گلکار،مثل جامی شیشهای برای آب، یا ظرفی برای میوه، اگرچه هنری پرارزش و تماشاییاند اما با تکیه بر رسالت دیرینۀ هنر، ابزاری کاربردی هستند نه فقط تماشای آنها که استفاده از آنها نیز روح آدمی را جلایی دوباره میبخشد.