سمیرا نصرالهی
سمیرا نصرالهی دیدگاه تازهای را در حصیر بافی سنتی با رنگهای متفاوت که برای حصیر مناسب است را با قابلیتهای فراوان آشنا کرد...
ماجده شاهولایتی
هرگز نمیدانیم که سرنوشت مارا به کدام مسیر خواهد فرستاد. یک آن به عقب باز میگردیم و نقطهای را به یاد میآوریم که مسیر زندگیمان در آن تغییر کرد. برگ درختان خرما که در باد به رقص در آمدهاند روی زمین میافتند و به خاک برمیگردند. اما از میان این برگها برخی سرنوشت متفاوتی دارند.برخی از آنها برگزیده میشوند که دستانی هنرمند از آنها با هنر حصیر بافی اثری زیبا بیافریند.
کیلومترها دورتر
سمیرا نصرالهی متولد سال ۶۵ شهر بهبهان خوزستان، دختر ورزشکاری که در رشته کیک بوکسینگ مقام آور بود، هرگز تصور نمیکرد روزی مسیر زندگی خود را به سمت هنر تغییر دهد.
همه چیز از سفر به تهران شروع شد. سمیرا نصرالهی برای خرید به یکی از پاساژهای تهران رفته بود که در آنجا با غرفۀ فروش محصولات حصیر بافی روبرو شد. با دیدن آن محصولات به یاد نخلهای بسیار خوزستان افتاد که همواره در نزدیکیاش بودند اما او هیچ وقت به دقت به آنها نگاه نکرده بود.
در راه بازگشت به خوزستان به ایدههای توی سرش فکر کرده بود و وقتی به خوزستان رسید، دیگر تصمیم خود را گرفته بود و میخواست محصولات حصیری تولید کند؛ پس به سراغ یکی از روستاهای خوزستان رفت که میدانست در آن جا زنان زیادی که اکثراً هم سرپرست خانوار بودند، به شکل سنتی و برای گذران زندگی، حصیر بافی میکردند.
کمک از راه رسید
سمیرا دیدگاه تازهای به این زنان داد و آنان را با قابلیتهای فراوان حصیر آشنا کرد.
در حصیر بافی سنتی از رنگهای محدودی استفاده میشد. فقط سبز و قرمز و بنابرین طرحها هم محدودتر بودند. اما سمیرا آنها را با رنگهای بسیاری آشنا کرد و بعد از تحقیقات و پیگیریهای بسیار، از کشور هند رنگهای متفاوتی که برای رنگآمیزی حصیر مناسب بود را تهیه کرد.
سمیرا هم کارش را با کمک این زنان روستایی و هنرمند، که این هنر اصیل را سینه به سینه حمل کرده بودند، شروع کرد.
سمیرا سال ۹۶ دوباره به تهران بازمیگردد، اما اینبار با دستی پر از حصیرهایی که به کمک زنان روستایی تهیه کرده است.
با استقبالی عالی روبهرو شد. مشتریهای زیاد و سفارشات متنوع. یکی از مشتریها که صاحب یک مغازه فروش و نگهداری حیوانات خانگی است، از سمیرا میخواهد که به صورت عمده و به تعداد بالا، برایش سبد گربه ببافد. این سفارش، انگیزه مضاعفی برای او و زنان روستایی ایجاد کرد و کار را با قدرتی بیش از پیش ادامه دادند.
شروع رقابت
سمیرا در یک نمایشگاه دیگر در تهران شرکت کرد و در آن نمایشگاه توسط سازمان خدمات اجتماعی و شهرداری دعوت به همکاری شد. و همین زمینهای برای ارائه کارهایش در نمایشگاههای دیگر نیز بود.
با پیشرفت کار و استقبال چشمگیر از خلاقیت و نوآوری سمیرا و گروهش، رقیبهای دیگری هم در شهرشان پیدا شد. رقابت اگرچه کار خرید لوازم اولیه با قیمت و شرایط مناسب را برایش دشوار کرد اما انگیزۀ ایجاد تنوع را در آنها بالا برد.
گاهی که خسته میشود و دلش میخواهد کار را رها کند، به چهرههای شاد و خستۀ زنانی فکر می کند که این کار را با هم شروع کردند، به استقبالی که از کارها میشود، به آیندهای که میتواند درخشانتر از قبل باشد و سختیها در نظرش آسان و فکر کردن به آرزوها محتمل میآید. آرزوی اینکه این هنر مهجور را از پستوی خانههای روستایی خوزستان و اطراف آن بیرون کشیده و به جهانیان عرضه کند.