سمیه غلامی

بدون دسته بندی

جدایی از هنر به جرم شاگرد ممتاز بودن، سرگذشت هنرمندان زیادی است که هیچ‌گاه نتوانستند علاقۀ خود را دنبال کنند. برای سمیه غلامی که متولد دی ماه سال ۶۱ در تهران است و در سنین نوجوانی رتبه اول المپیاد ریاضی کرج را کسب کرد هم مسیر، چندان متفاوت نبود...

برای یک ذهن هنرمند، هر صفحه‌ای بستری برای نقش زدن است. بی آنکه بدانند ناگهان به خود می‌آیند و می‌بینند دارند روی هرچیزی نقشی می‌کشند. برای برخی از هنرمندان اما پارچه‌ها بوم‌های نقاشی‌اند.

کودکی و نوجوانی

جدایی از هنر به جرم شاگرد ممتاز بودن، سرگذشت هنرمندان زیادی است که هیچ‌گاه نتوانستند علاقۀ خود را دنبال کنند. برای سمیه غلامی که متولد دی ماه سال ۶۱ در تهران است و در سنین نوجوانی رتبه اول المپیاد ریاضی کرج را کسب کرد هم مسیر، چندان متفاوت نبود. علی‌رغم میل باطنی خودش، توسط خانواده و معلمین به تحصیل در رشته ریاضی تشویق و مشغول شد، اما سمیۀ نوجوان، همواره در اعماق وجودش خواست دیگری داشت. به یاد می‌آورد که در سنین سه چهار سالگی، زمانی که مادرش لیست خرید را می‌نوشت، کنار هرکدام از اقلام، شکلشان را نقاشی می‌کرد. از همان ابتدا عشق و علاقۀ بسیاری به نقاشی داشت و از سنین نوجوانی، پایش به کلاس‌های طراحی و نقاشی باز شد. این علاقۀ شدیدش به هنر، هرگز در قلبش کم رنگ نشد.

 

فصل جدید زندگی

هر چه گذشت، با وجود استعدادی که در رشته ریاضی داشت اما به دلیل عدم علاقه، نتوانست در رشتۀ ریاضی دوام بیاورد و تصمیم به تغییر رشته گرفت. اما از آنجایی که همچنان با مخالفت خانواده روبرو بود، این بار به رشتۀ تجربی رو آورد. در همین ایام بود که با هنر جدیدی آشنا شد.

برنامۀ “به خانه برمی‌گردیم” در همان سال‌ها شروع به پخش کرده بود و در آن برنامه برای اولین بار، کارِ طراحی روی پارچه را دید و علاقه‌مند شد.

سمیه با دیدن این برنامه تصمیم گرفت این هنر را یاد بگیرد و جان دوباره‌ای در پیکر از هنر دورافتاده‌اش دمیده شد.

با وجود آنکه سمیه هنوز در آن ایام رشته‌های مختلف علمی را امتحان می‌کرد، مدتی بود که در رشته کامپیوتر مشغول به تحصیل بود. این بار تصمیم قطعی خود را برای شرکت در کنکور هنر گرفت.

کنکور داد و در رشتۀ گرافیک پذیرفته شد و در حوزه‌ای که مطمئن بود به آن علاقه‌مند است یعنی طراحی روی پارچه، زیر نظر استادان دانشگاه، به تمرین پرداخت.

در همان سال‌ها به صورت تکی کار طراحی روی پارچه انجام می‌داد و به هم دانشکده‌ای هایش می‌فروخت. استقبال آنها باعث شروع مسیر جدیدی در زندگی‌اش شد.

 

آزمون و خطا، شکست و پیروزی

سمیه با آزمون و خطاهای بسیار، همواره در حال تلاش برای یادگیری بیشتر بود. تصمیم گرفت کارهایش را به عموم عرضه کند. ابتدا با مخالفت اطرافیان مواجهه شد اما او اصرار داشت موفق می‌شود زیرا می‌دانست هنر واقعی، بدون چشمانی که تحسین‌گرش باشند، خالی از لطف است.

خانواده‌اش‌ مخالف آن بودند که شخصاً بازاریابی کند. برادرش در این راه کمکش کرد وبه این ترتیب اولین سفارشش که شال‌هایی زرکوب بودند را گرفت. اما او تا آن زمان فقط روی ابریشم کار کرده بود و این اتفاق برایش تجربه عجیبی بود.

سمیه هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداشت. نتوانست فرد با تجربه‌ای را هم برای کمک پیدا کند، اما دست از کار نکشید و سعی کرد با آزمون و خطا، متوجه ایرادات کار بشود. آن قدر گرم کار بود که متوجه گذر زمان نمی‌شد. و حتی یک بار که سخت مشغول کار بود، به خودش آمد و دید کارگاه در معرض آتش‌سوزی بوده اما او متوجه نشده بود.

سرانجام با تلاش بسیار و پرسش و جستجو، موفق شد به چگونگی ساخت این شال‌های زربافت پی ببرد و اولین سفارشش را تمام کمال تحویل بدهد. همان سفارش و تجربه، انگیزه و سرمایه‌اش شد برای ادامۀ کارش.

سمیه غلامی میگوید که کار خود را با فروختن سه تا از النگوهایش در یک کارگاه ۲۵ متری شروع کرده است اما هم اکنون پس از ۱۸ سال تجربه در این زمینه، کارگاه خود را از آن مکان کوچک تا یک کارگاه ۲۰۰ متری گسترش داده است. کارگاهی که همه روزه در آن آثار هنری زیبا و پارچه‌هایی با نقوشی که کار دست هنرمندانند، تولید می‌شود.

ماجده شاهولایتی

نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سمیه غلامی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *