شهره حقیقی

شهره حقیقی که در سال‌های فعّالیت خود به عنوان هنرمند سرامیست توانسته است جایگاه خوبی در جامعه هنری سفال و سرامیک پیدا کند...

شهره حقیقی

 

به قلم:ماجده شاه ولایتی

اولین حقوق

تابستان ۷۴ برای شهره حقیقیِ ۱۵ ساله تابستان متفاوتی بود. با دوستانش در شهرگشت و گذار می‌کردند که کانون رشد کرج را در کوچه پس کوچه‌های شهر پیدا کرده و در کلاس‌های هنری‌اش شرکت کردند. آنقدر شور و اشتیاق برایشان به وجود آمده بود که در همان ابتدای کار شروع کردند به گرفتن سفارش از سایرین و شهرۀ ۱۵ ساله طعم اولین حقوق‌اش را همان سال‌ تجربه کرد. همین ماجرا مسیر ورود شهره به هنرستان را هموار کرد. مسیری که قبلا کسی در خانواده نرفته بود و قضاوت مثبتی به آن وجود نداشت؛ اما پدر شهره مشوق‌اش شد.

از آن پس تمام تابستان‌ها برای شهره متفاوت شده بود، تمام سال را روز شماری می‌کرد تا دوباره به کانون برگردد و سفالینه بسازد و در غرفۀ خودش و دوستانش نمایش‌شان دهد.

بعد از دیپلم با محمود روشن آشنا و وارد کارگاه سفال‌گری او شد. حالا دیگر در همان کانونی که کارش را شروع کرده بود مربی شده بود و همزمان در کارگاه هم کار می‌کرد.

کارگاه محیط متفاوتی داشت، بین او و دوستانش که کارآموز بودند با دیگران تفاوتی نبود و باید از پس تمام کارهای سخت برمی‌آمدند. اما اینها برای شهره، شیرین بود. برایش همه چیز حکم کلاس درس را داشت. کلاسی که او با جان و دل خواستار یادگیری بیش از پیش بود و تمام سختی‌ها را به جان می‌خرید. او روزها از باغستان-شمالی‌ترین نقطه کرج – به جنوبی‌ترین نقطه آن می‌رفت تا به کارگاه برسد.

 

 

نگاه هنرمندانه

شهره در دانشگاه سوره مشغول به تحصیل در رشتۀ گرافیک شد و همین رشته نگاه و دید وسیع‌تری به او بخشید که از آن پس بر تمام محصولاتی که خلق میکرد اثراتی مشهود داشت. او خودش و علایقش راشناخته بود؛ پس تصمیم گرفت ادامه تحصیلش را در رشتۀ صنایع دستی بگذراند و کارگاه مستقل خودش را دایر کند. گرفتن این تصمیم برایش داستان تازه‌ای را رقم زد.

 

“وقتی کارم را در کارگاه خودم شروع کردم از کار مستقل هیچ چیز نمی‌دانستم.”

 

شروع کارش در کارگاه به همراه همسر و خواهرش از نقطه صفر بود. برای اولین بار با کوره برقی روبرو شده بود و حتی نحوۀ استفاده از آن را نمی‌دانست؛ انگار دوباره پس از سالها تحصیل وارد فضای یادگیری شده بود.

یادگیری برایش فقط با آزمون و خطا میسّر بود. برای همین هر نوبت پخت در کوره، تلفات بسیاری برجا میگذاشت؛ تا آشنایی‌اش با کیوان فحری.

کیوان فحری دیدگاه تازه‌ای را برای شهره حقیقی آشکار نمود و از او خواست به عنوان یک هنرمند معاصر، سفال را هم به سبک معاصر کار کند.

مسیر کار در کارگاه و این آزمون و خطاها هم برای شهره و کارگاهش گران تمام شده بود. تلفات هر بار پخت سفالینه‌ها آنقدر سنگین شده بود که سرزنش اطرافیان شهره را به همراه داشت. همین شد که شهره به این فکر افتاد که باید این تهدید را به فرصت تبدیل کند!

سفال‌هایی که رنگ‌های در هم تنیده ای در لعاب‌هایشان ایجاد شده بود را برداشته و تصمیم گرفت خودش همۀ آن‌هارا بفروشد.

دستفروشی، شروع یافتن سلیقه مردمی

شهره حقیقی میگوید که برای آن سفال‌ها با استقبال بی‌نظیری روبرو شدم که تا آن موقع سابقه نداشت. آنقدر که دفتر امور بانوان از من خواست تا اجناسم را درکنار اجناس بانوان سرپرست خانوار بفروشم تا برای آنها هم انگیزه‌ای باشد. آنقدر استقبال خوب بود که هیچ سختی احساس نمی‌کردم.

همین ماجرا آغازی شد برای شرکت در جشنواره‌های مختلف و او را به جشنواره زنجان کشید. فروش خوب آن جشنواره، انگیزۀ لازم برای ادامۀ راه و سرمایه لازم را در اختیارش قرار داد. بعد از این وقایع، مسیر برای شهره حقیقی همواره سرشار از موفقیت و استقبال بوده است. موفّقیتی که با به‌کارگیری و ارتقاء تکنیک‌های گوناگون از جمله تکنیک نقاشی زیرلعابی که یکی از روش های منحصر به فرد در تزیین سفال می باشد و در آن می توان طرح های بسیار زیبایی را بر اجسام سفالی نقاشی کرده و سپس پوشش شفاف و چشم نوازی را بر آنها ایجاد کشید. او همواره کیفیت هنری آثار خود را ارتقاء بخشیده و تعداد مشتریان خودش را نیز به صورت چشمگیری اضافه کرده است.

شهره دختر ۱۵ ساله‌ای که روزی تصمیم گرفته بود تا خالق سفالینه‌های خود باشد، حالا صنعتگر توانمندی شده است که میگوید عشقِ ساختن است که اورا در این مسیر ثابت قدم نگاه داشته و در آینده نیز نگاه خواهد داشت.

 

نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شهره حقیقی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *