مریم کشاورز
با ساختن جواهر، شبیه یک قصهگو، در سرم قصه میسازم. با خودم فکر میکنم که این دستبند قرار است در دست چه کسی باشد یا این گردنبندی که قرار است برگردن کسی باشد و همواره همراهش شود، چه داستانهایی را شاهد خواهدبود و چه قصههایی را رقم خواهدزد...
به قلم:ماجده سادات شاهولایتی
مریم کشاورز
مقابله با باورهای جا افتاده در جامعه، درست شبیه ایستادن در مقابل تندباد است؛ باید سخت و محکم بایستی و تلاش کنی که عقب نروی و فقط به پیشروی فکر کنی.
مریم کشاورز متولد ۱۳۷۵ در شهر تهران است. با وجود آنکه از کودکی عاشق خلق کردن و ساختن بود و همۀ وقتش را به ساختن کاردستی یا کشیدن نقاشی میگذراند اما مثل بسیاری از همنسلانش در سالهای دبیرستان و وقت انتخاب رشته، به او هم توصیه کردند که به دنبال رشتۀ مناسبتری باشد:”درس تو خوب است! هنرستان را فراموش کن.” همین هم شد.
شنیدن نوای درون
مریم به رشته ریاضی رفت و تا سال سوم دبیرستان در همین رشته به درسش ادامه داد تا اینکه تابستان سال چهارم فرا رسید. مثل باقی دوستانش در کلاسهای کنکور ثبتنام کرد اما طولی نکشید که دیگر نتوانست نوای درونیاش را نادیده بگیرد. نوایی که همواره او را به سمت هنر و خلق کردن فرا میخواند. پس تصمیم گرفت رشتهاش را به هنر تغییر بدهد. این تغییر ناگهانی طبیعتا سختیهایی را به همراه داشت.
او که در سنین کودکی همراه با خانوادهاش از تهران به محلات مهاجرت کرده بود، میگوید در آن سالها در محلات هنرستانی نبود تا او بتواند در مقطع پیش دانشگاهی، هنر بخواند پس در مدرسۀ بزرگسالان ثبت نام کرد و خودش برای کنکور درس خواند.
مریم بارِ اولین گامِ مسیر آرزوهایش را تنها به دوش کشید و سرانجام در دانشگاه الزهرای تهران در رشتۀ صنایع دستی قبول شد.
خلق قصه با جواهرات
رشتۀ صنایع دستی، گرایشهای بسیاری دارد که هنرجویان با توجه به علاقه و استعدادشان برمیگزینند؛ از این همه آنچه مریم را به خود جلب کرد، جواهرسازی بود.
“با ساختن جواهر، شبیه یک قصهگو، در سرم قصه میسازم. با خودم فکر میکنم که این دستبند قرار است در دست چه کسی باشد یا این گردنبندی که قرار است برگردن کسی باشد و همواره همراهش شود، چه داستانهایی را شاهد خواهدبود و چه قصههایی را رقم خواهدزد.”
تاسیس کارگاهِ کوچک
بعد از دانشگاه تصمیم گرفت که کار را ادامه دهد و بنابرین به اتفاق همسرش یکی از اتاقهای خانهشان را تبدیل به کارگاه جواهرسازی کردند. کار سادهای نبود. کسی مریم را نمیشناخت. آن هم برای سفارش دادن کار جواهر. بنابرین از اطرافیان شروع کرد و از آنها سفارش میگرفت و برایشان کارها رو تولید میکرد. با این ترتیب، اصل انرژیاش صرف تولید آثار میشد و خودش هم میتوانست تماشاگر داستان جواهراتی که میساخت باشد.
به مرور اما کارِ کارگاه کوچک مریم، رونق گرفت. و با تاسیس یک صفحه مجازی و گذاشتن عکسهای کارهایش در آن صفحه، با استقبال درخور توجهی روبرو شد که ناگهان انگیزۀ زیادی را به او داد. انگیزهای که چراغ ادامۀ راهش شد. ملیلههایش، که شکل دادن به مفتولهای بسیار نازک فلزات گرانبهاست، چشمنواز بودند و بنابرین تسلط او بر این تکنیک برای مخاطبانش دلنشین بود.
و هم اکنون نیز مریم کشاورز که همواره به فکر برداشتن گامهای بلند و ترسیم اهداف نو در مسیر هنر و صنعت و رسیدن به آن هدفهاست، برای گسترش کار خود با افراد و گالریهای متفاوتی همکاری دارد و با نگاهی به آینده، به پیشرفت در این مسیر میاندیشد.