مهدی بردبار
مهدی بردبار متولد سال1343 در شهر تهران است...
فلز را آتش نرم میکند و آدمی را عشق، فلز را قالب و چکش شکل میبخشد و آدمی را هنر؛ و چه خوش وقتی است آن هنگام که عشق، هنرمند را بر آن دارد که آتش در دل سخت فلز انداخته و به ضربه ضربۀ چکش و زیبایی قالبها، به خَلقی هنرمندانه مبدّلش سازد.
مدرس رشته ساخت زیورآلات سنتی (طلا و نقره)، 37 سال خلق آثار گوناگون، دارای نشان درجه یک هنری، برگزار کننده نمایشگاههای متعدد در زمینه ساخت زیورآلات و ظروف نقره به صورت خصوصی و گروهی در داخل و خارج از ایران، مدیر گروه طلا و جواهر دانشگاه ولیعصر(عج)، استاد دانشگاه هنرهای اسلامی تبریز، دانشگاه سوره تهران و دانشگاه الزهرا در سالهای متمادی.
مهدی بردبار متولد سال1343 در شهر تهران است. ذکر این عناوین در معرفی، میتوان تنها بخش کوچکی از وجود پویا و مسیر پر فراز و فرود سالها تلاش هنریاش را به تصویر آورد.
هنرمندی نو در خانه
پدرش معمار تجربی زبردستی بود که در ساخت و تکمیل کاخهای پهلوی دوم نقش داشت، برادرش در طبقۀ سوم خانه پدری کارگاهی راه انداخته بود و به تفنّن آثار چوبی خلق میکرد. پدر او را هر تابستان مشغول هنری از هنرهای معماری میکرد. نوجوان بود که عکسی از یک مجسمۀ ایتالیایی بر دیوار اتاق برادر بزرگترش را الگو قرار داد و در یک عصر تابستانی، با ماندۀ گلی که از پروژۀ کاشیکاری پدر برداشته بود مجسمهای را برای نخستین بار خلق کرد.
با تحسین، تشویق و راهنمایی برادر، دل در گرو آموختن هنر بست و مدل سازی، قالبسازی، قلم زنی و چند هنر مرتبط دیگر را فرا گرفت.
ماندن و ساختن
با پایان دوران سربازی، برادر برای ادامه تحصیل، ویزای فرانسه و سوئیس را برایش گرفت اما او که ایرانگرد بود و شیفتۀ هنر این مرز و بوم، تصمیم به ماندن و خلق آثاری بر مبنای هنرهای ایرانی گرفت.
شهر به شهر این مرز و بوم را پیمود و همچون کودکی مشتاق، با چشمانی پر شوق، ذهنش را مملو از گنجینۀ هنرهای این دیار کرد.
هر سال به تخت جمشید برمیگشت و خود را در معرض الهاماتی میگذاشت که از یکایک حجمها، طرحها و نقشههای برجای مانده از این اثر بینظیر به سوی او سرازیر میشد. نقوشی که در سالهای بعد، با ایدههایی نو و تلاشی صادقانه، از آنها در خلق آثاری کاربردی استفاده کرد تا نقوش ایرانی را به خانههای ایرانیان بازگرداند. نمکدانی با طرحی از سرستونهای تخت جمشید، قاشق نقرهای با نقشی از روزگار هخامنشیان و 10ها طرح و اثر که هر یک ترکیبی از ذوقی سرشار و هنری والا، جایگاهشان را به خوبی در خانه و جریان زندگی مردم سرزمینش بازیافتند.
بلافاصله پس از ورود به عرصۀ هنر، به سبب ظرافتش در قالبسازی، به دعوت یک کارخانۀ ساخت زیورآلات، در این حرفه مشغول به کار شد؛ جسارتش اما او را به برداشتن گامهایی بلندتر وا میداشت.
در مسیر پیشرفت
با همراهی جناب آقای شریف زاده، از مسئولان سازمان میراث فرهنگی وگردشگری، فرصتی پیدا کرد تا ضمن آشنایی بیشتر با آثار هنرمندان حوزههای گوناگون، در رشتههایی همچون قلم زنی، میناکاری و صورتگری از محضر اساتید این سازمان استفاده کند و بر گنجینۀ ذهنیاش بیفزاید. فرصتی که جسارت تلفیق هنرهای گوناگون ایرانی مثل قلم زنی و منبت کاری با هنر ساخت زیورآلات سنتی را برای اولین بار به او داد؛ هرچند با تواضع فراوان پرهیز دارد که او را مبدع این تلفیقات بدانیم.
اندوختۀ هنریاش را روز به روز افزون نمود. هنوز به سی سالگی نرسیده بود که کارگاه شخصیاش را در زمینۀ ساخت زیورآلات فلزی دایر کرد.
کارگاه را به مدت 12 سال، با همۀ سختیهای مالی، به پشتوانۀ حمایت و همراهی همسرش و ظرافت، جسارت و هنرمندی خود زنده نگاه داشت و پس از آن برای مدیریت بهتر به کارگاهی کوچکتر نقل مکان کرد.
غنیمتی برای دانشگاه
هنر اما دزدیده نمیشود. در درون هنرمند جریان دارد و وجود او را نیز توان بخشیده بود. بیدرنگ، دعوتهایی را که از پیشتر به سبب هنرش دریافت میکرد، پذیرفت و به عرصۀ آموزش هنر زیورسازی در دانشگاهها پرداخت. عرصهای که همچنان و پس از گذشت 12 سال، ضمن تربیت صدها شاگرد در این زمینه، امکان در اختیار قراردادن تجربیاتش در کارگاهی ایمنتر را نیز برایش فراهم آورده است.
مسیری بی پایان
مهدی بردبار، اینک پس از نزدیک به چهار دهه فعالیت هنری مستمر، همچنان منبع الهام خود را طبیعت میداند. نقوشی که باران بر سطح خیابانهای شهر ایجاد میکند، همچون دوران کودکی، حجمها و طرحهای گوناگونی را به ذهن مشاقش هدیه میدهد و هنوز مانند شبهای کودکی و نوجوانی که بر بام خانه و زیر سقف آسمان، در ابرهای در حال گذار، اشکال و داستان مییافت، طرح و نقش میبیند.
ایشان، پس از سالها تلاش در برپایی آموزشگاه، کارگاه و نمایشگاههای گوناگون، همچنان رهنمودی با ارزش برای شاگردانش دارد و آن “خالق بودن” است. رهنمودی که امروز، خود از پس گذر ایام، از عمل به آن خشنود است و ازمشاهده نتایج ارزشمندش در عالم هنر، دلشاد.