مهدی شمائی
مهدی شمایی که امروز در رشته خود استادی شناخته شده است به عنوان یکی از بزرگترین تولید کنندگان محصولات صنعت فیروزهکوبی نامی خوش آوازه...
به قلم:علیرضا نوروزی
در آخرین روزهای تابستان گرم 1362 ، مهرداد شمایی در محلهای نزدیک به بازارچه قلم زنها در اصفهان چشم به جهان گشود.
در تمام دوران نوجوانی هر زمان برای خرید بیرون میرفت، مسیرش را دور میکرد تا سری به بازارچه بزند و برای لحظاتی خودش را غرق دنیای قلم زنها کند.
زندگی به سان تجربهای رنگارنگ:
دیپلم را که گرفت به اصرار پدر در یک تراشکاری راستۀ شاپور اصفهان که منطقهای تعمیرگاهی بود مشغول به کار شد. جوشکاری، تراشکاری و چند فن تعمیر ماشین آلات را همان ابتدا فراگرفت اما گویی کارهای فنّی با روحیهاش جور در نمیآمد.
سال 1380 به عنوان شاگرد رفوگری به بازار فرش فروشان اصفهان رفت، خودش را در دامان پر نقش و نگار فرشهای اصفهان و شهرکرد و … به ساحل امن هنر نشاند و به سبب پشتکار و تیزبینیاش در کسب و کار خیلی زود توانست برای خودش مغازهای کوچک دست و پا کند و بشود از کاسبان جوان اما خوش نام بازارچه.
سال 1381 مجبور بود بود خدمت سربازی را بگذراند، عصرها بعد از پادگان به حجره میآمد و تا غروب مشغول داد و ستد میشد. چند سال به همین منوال گذشت.
جوانی فصل تجربههای گوناگون است و مهرداد که روحیهای جسور هم داشت، به سبب آشنایی با گیاه خواری،
با همراهی چند تن از دوستانش اولین و بزرگترین فروشگاه مواد غذایی گیاهی در شهر اصفهان را دایر کردند. اما روزگار برای استخراج و صیقل گوهر هنرمند درون مهرداد، تقدیری دیگر برای او رقم زد.
آشنایی با هنر محبوب:
همسایهای خوش صحبت در فروشگاه داشتند.
در یک بعد از ظهر سرد آذر ماه، وقتی برای خرید اقلام فروشگاه به بازار رفته بود، سری هم به کارگاه همسایه زد، شاگردها نشسته بودند و فیروزهها را روی ظروف مسی میکوبیدند. یکی از شاگردان به دستور استاد برای ریختن چای از جایش بلند شد.
مهرداد را انگار نیرویی به سوی میز پسر کشاند، نشست، شروع به کوبیدن فیروزهها بر روی ظرف کرد و تا آمدن پسر، به اندازه سکهای، پیش روی استاد همسایه، فیروزه کوبی کرد، تعجب استاد و شاگرد از مهارت ذاتی مهرداد پس از پرسش از او در خصوص پیشینهاش، موجب شد تا بخشهای دیگر کارگاه را هم به او نشان دهند.
آتش مهر هنر فیروزهکوبی بر جانش افتاد. هر بار که برای خرید مغازه به بازار میآمد، با جانی شیفته به کارگاه جناب بهرامی میرفت و ساعتها مجذوب مراحل خلق آثار فیروزهکوبی میگشت.
کوچ به دنیای خلق:
یکی از روزهای سرد پائیزی در سال 1386 تصمیمش را گرفت، نزد جناب بهرامی رفت و با وجود هشدار ایشان نسبت به سختیهای راه هنر، عزمش را برای ورود به دنیای خلق آثار هنری جزم کرد. یک هفته به صورت آزمایشی کار را شروع کرد، یک هفتهاش دو ماه شد و کار در مغازه و شراکت با دوستان را رها کرد.
4 سال تمام شاگردی کرد و به دلیل ذوق سرشار و جدّیت در فراگیری فنون مختلف کار، شاگرد ارشد کارگاه شد، آخرین اثری که در کارگاه جناب بهرامی خلق کرد، دو کبوتر بودند که تنی طلا کوب شده داشتند و بالاتنهاش را مهرداد فیروزه کوبی کرده بود.
پس از 4 سال شاگردی، در سال 1390 فعالیت مستقل خودش را آغاز کرد. در مسیر انجام اولین سفارشش که سه آینه از تهران بود، برای تهیه قالب به سراغ افراد زیادی رفت. تهیۀ قالب ریختهگری پرهزینه بود و نمیدانست چطور باید از پس آن بربیاید. اما به لطف خدا و در اتفاقی باور نکردنی، صاحب یکی از کارگاهها قالبی را به صورت رایگان به او میدهد و او در همان ابتدای کار برای خودش صاحب قالب میشود. همان قالب تجربهای بود تا باعث شود همواره تلاش کند همچون اساتید برجسته در هنرهایی همچون قلم زنی و دواتگری، به تکمیل ابزارش بکوشد و حتی در نبود ابزار مناسب خود دست به ساخت دستگاه و ابزار بزند.
مهرداد که از دوران شاگردی تراشکاری و جوشکاری، اندوختۀ فنّی خوبی نیز داشت، توانست در همان سالهای ابتدایی کار مستقل خود، دستگاههایی برای چرخ کاری عالی و صیقل دادن ظروف مسی بیرون آمده از قالب ایجاد نماید که البته به حکم اخلاق و برای بریده نشدن نان از سفرۀ چرخکاران بازار، از ارائه آن به همکاران دیگر پرهیز کرد.
او هر محدودیتی را تبدیل به فرصت میکرد، شهریور 96 و درست زمانی که همسرش به عنوان نخستین شاگرد او و همکار و همراهش در امور کارگاه به دلیل عوارض بارداری از همراهی او باز میماند و به درمانهای پر هزینهای نیازمند میشود، دستگاه صیقل ظروفش را میسازد و با اخذ سفارشات در تعداد زیاد، میتواند دورانی همراه با آسایش و رفاه برای خانوادهاش ایجاد کند.
او در مورد آن روزها میگوید که ساعتها در طول شبانه روز طراحی میکردم، تا کیلومترها دورتر از شهر برای تراشکاری ایدههایم سفر میکردم، ایدههای عجیب را با وجود تعجب تراشکاران و شاگردهای کارگاه عملیاتی میکردم و در نهایت موفق شدم.
شاهراه پر فراز و فرود هنر:
مهرداد شمایی از روزهایی میگوید که در کارگاه 20 متریاش، برای مزد هفتگی تنها کارگر خود که جوانی با استعداد از افغانستان بود، هم نگرانی داشت. از دوچرخهای میگوید که هر روز در سرما و گرما با آن به کارگاه میآمد و برمیگشت؛ دوچرخهای که هنوز هم در ورودی کارگاه بزرگ امروزش نگه داشته و هر روز به عنوان نشانهای زنده از دورانی پرتلاش و فراز و فرود به آن نگاه میاندازد و وارد کارگاه میشود.
از همراهی همیشگی همسر و خانوادهاش میگوید، از خواهرش که با همراهی او افتتاح شعبۀ دوم فروشگاهش را به انجام رسانده، از تاسیس فروشگاه در میدان نقش جهان اصفهان و در قلب صنایع دستی ایران.
از تمام افتخاراتی که در این سالها کسب نموده و به جایگاه امروزش دست یافته است.
• دریافت لوح تقدیر از رئیس جمهور در خرداد سال 1392 به عنوان جوانترین هنرمند در روز جهانی صنایع دستی
• جوانترین کارآفرین نمونه استان اصفهان در سال 1393
• معرفی به عنوان هنرمند کارآفرین و خلّاق در سال 1395 که شهر اصفهان به عنوان شهر خلاق معرفی گردید
• معرفی به عنوان کارآفرین نمونه با ایجاد اشتغال برای 110 نفر در 11 اردیبهشت 1397
• موفقیت در دریافت دو ایزو در زمینه کیفیت کالا و رضایتمندی مشتری برای کارگاه فیروزه کوبی شمایی .
• مسئول کمیسیون فنی رسته فیروزه کوبی از تابستان 93
• داور ارشد استاندارد دهی در سازمان صنایع دستی اصفهان
مهرداد شمایی امروز در کنار پدر کارگاه فیروزه کوبی خود را اداره کرده و پسر 8 ساله اش را نیز برای آموختن این هنر نزد خود میآورد.
تولیدکنندهای جهانی
ایشان که تا سال 1398 با 167 نیروی کار، به عنوان یکی از بزرگترین تولید کنندگان محصولات صنعت فیروزهکوبی نامی خوش آوازه داشته و دارد. مهدی شمایی که امروز در رشته خود استادی شناخته شده است، باور دارد که قدم نهادن در مسیر این هنر بی شک یکی از نعمات بزرگ خداوند به او در طول زندگی پر فراز و نشیبش بوده است.