مهدی محسنی
...
بهقلم: صفا روشندل
آغاز اناری که جاودانه شد
مجسمهسازی شاخهای از هنرهای تجسمی است که در آن هنرمندان به شکلدادن به مصالح مختلف میپردازند. در حقیقت مجسمهساز خالقِ یک شیء سهبعدی است. اکنون مجسمهسازی هنر جاافتادهای در میان دیگر هنرها به حساب میآید. هنرمندانِ این حرفه با مصالح گوناگونی دست به پیکرتراشی میزنند و اشیای مختلفی ابداع میکنند. این مصالح شامل سنگ، گِل و گچ میشود و البته چوب که یکی از مرسومترین مواد اولیه برای ساخت تندیس است. مهدی محسنی هنرمند نامآشنایی در زمینهی مجسمهسازی با چوب است؛ خالق نخستین «انار چوبی» که به ثبت رسید و در اذهان جاودانه شد.
کشف استعداد از دلِ محدودیتها
مهدی محسنی کشف استعداد خویش در مجسمهسازی و اولین گامهایی که در این راه برداشت را مربوط به زمان کودکیاش میداند؛ زمانی که اسباببازی در دسترس کودکان نبود و برای مهدی کوچک انگیزه ایجاد میکرد تا خودش دستبهکار شود و چیزی برای سرگرمی بسازد. تنها فقدان وسایل بازی نبود که او را بهسمت ساختن اسباببازی میبرد، بلکه علاقهای درونی هم قرین آن بود؛ زیرا هنگامی که پدرش برایش اسباببازیای میخرید، باز هم از روی همان شبیهسازی میکرد و مانندش را خلق میکرد. مهدی محسنی متولد اولین روز بهار 1361 در قوچان است. او معتقد است حتی اگر اولبار وسیلهها را برای سرگرمی میساخته، انگیزهی اصلیاش عشقِ او به ساختن و طراحی بوده است. در مسیر زندگی، «این مهدی محسنی نبوده که چوب را برگزیده است؛ بلکه چوب مهدی را از آن خود کرده است»؛ این گفتهی خودش است. چوب چونان او را به خود جذب کرده است که هیچ متریال دیگری تا به امروز نتوانسته حسینی را از چوب برُباید.
از کلاسهای زیست تا سردر دانشگاه هنر
مهدی محسنی در دوران نوجوانیاش اشتباهی استراتژیک مرتکب شد و مسیرش را پرپیچوخم کرد؛ او هنر را برای اوقات فراغتش برگزید و همین اندیشه و انتخاب هنر برای سرگرمی، منجر به این شد که چهار سال دبیرستان را در رشتهی تجربی بگذراند و در نهایت کنکور هنر دهد و در رشتهی صنایعدستی دانشگاه زاهدان پذیرفته شود. ورودش به دانشگاه او را از انتخابش مطمئنتر کرد؛ اما متوجه شد که استعدادش بیش از دروس پیشپاافتادهی دانشگاهی است و پیگیر هنرهای تجسمی شد. پس از سربازی کارمند ادارهی میراث فرهنگی شد و بهخاطر رفتوآمدهای مکررش به تبریز برای کار، در مقطع ارشد از دانشگاه اخراج شد.
چوب چونان او را به خود جذب کرده است که هیچ متریال دیگری تا به امروز نتوانسته حسینی را از چوب برُباید.
صفحات مجازی بهتعداد مخاطب
اگر اسم مهدی محسنی را در گوگل جستوجو کنید، با چند صفحهی مختلف با محتواهای گوناگون مواجه میشوید؛ صفحهای مربوط به خرّاطی، صفحهای دیگر مختص به ظرف و ظروف و صفحهای حامل اطلاعات شخصی. علت تعدد این صفحات مجازی، نوعی مخاطبپروری و احترام به ذائقهی مخاطب است. مخاطبی که معرقکاری را دوست دارد، لزوماً علاقهای به زیورآلات ندارد؛ پس این هنرمند با دقت و احترام، صفحات جداگانهای در نظر گرفته است.
علت تعدد این صفحات مجازی، نوعی مخاطبپروری و احترام به ذائقهی مخاطب است.
قصهی «انار چوبی»
محسنی میگوید «آموزش ما در زمینهی هنر نقص دارد و این نقصان مایهی ضربهخوردن حوزههای مختلف هنر است. در این آموزش به هنرمند آموخته نمیشود که نیمی از ارزش اثر هنری در گروی نحوهی ارائهی اثر است». بهاعتقاد او هنرمندانِ ما «اقتصاد هنر» را بلد نیستند؛ اقتصاد هنر به ما میگوید وقتی قصد داری از راه هنر کسب درآمد بکنی، باید نیاز مخاطب را بشناسی و سپس وسیلهای برای رفع نیازش تهیه کنی. «انار چوبی» بهاسم مهدی محسنی ثبت شده است و آن را میتوان مهمترین اثر وی دانست. انتخاب انار در میان دیگر میوهها نیز به همان اقتصاد هنری برمیگردد. انار در فرهنگ ایرانی پشتوانهی قویای دارد. این انارهای چوبی از چوبهای جنگلی با تنوع رنگی زیاد ساخته میشوند و در اندازههای مختلف موجود هستند.
نیمی از ارزش اثر هنری در گروی نحوهی ارائهی اثر است.
«پادما»؛ بیش از یک برند
بهاعتقاد محسنی، اگر نام خودش را روی محصولاتش بگذارد، از ارزش آنها میکاهد. بنابراین او برند «پادما» را به راه انداخته است؛ برندی که نام آن از تاریخ تختجمشید میآید. مهدی محسنی به ترکیب سنگ و چوب و فلز با فیروزه علاقهی زیادی دارد و «فیروزهکوبی» را همانند انار چوبی بهنام خودش ثبت کرده است. هرچند علاقهاش به فیروزهکوبی زیاد بود، بهخاطر هزینههای آن بهسراغ تجارب تازهتری مانند خرّاطی رفت. او جسارت به خرج داد و نوآوری داشت و مانند دیگر خرّاطها چوبهای ترکخورده را دور نمیریخت و با تلفیقی از صنایعدستی و هنر تجسمی، با آنها ظرف میساخت.