به قلم: علیرضا نوروزی
هنر، نه هدف که مسیر و ابزار است!
ابزاری برای رسیدن به آرامش و یافتن خویشتن خویش در آن آرامش به دست آمده.
در سالهای اخیر، اگرچه همچنان والدینی را میبینیم که در انتخاب مسیر تحصیلات و آیندۀ فرزندان خود، نقشی بیش از مشاور امین را بازی کرده و ایشان را به طی نمودن مسیری خاص ملزم مینمایند، اما خوشبختانه، درک عمومی در خصوص مضرات و نابهجا بودن این دخالتها افزایش یافته است.
البته این امر، در سالهای ابتدایی پس از جنگ، به اقتضای فضای ملتهب اقتصادی آن روزگار، بیشک دربرگیرندۀ ترسهای بیشتری برای آیندۀ فرزندان نیز بود.
کودکی و نوجوانی
از این رو بود که کوروش آریش، متولد 1353 در محلۀ یعقوبیه اردبیل، در آخرین سال جنگ ایران و عراق، به اصرار و اجبار خانوادۀ خود که بیشترشان کارمند بودند ، وارد رشتۀ ریاضی فیزیک شد.
او که از کودکی به هنر علاقه داشت، پس از گذراندن کلاس طراحی در اوقات فراغت سالهای نوجوانی، به این هنر بیش از پیش علاقهمند شد و بارها در دوران تحصیل خود به تفنّن طراحی گرافیکی دستی انجام داد.
در سالهای نوجوانی او، محیط شهرهای کوچک به لحاظ فرهنگی پذیرای تحصیل نوجوانان بااستعداد در رشتههای هنری و هنرستان نبود و این امر، در کنار ترس از آیندۀ کاری این رشتهها با توجه به وضعیت کشور، موجب شد تا کوروش در نهایت دیپلم ریاضی خود را در سال 1370 گرفت و بلافاصله در مقطع کارشناسی مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز پذیرفته شد.
در سال 1376 از دانشگاه فارغ التحصیل شد و پس از گذراندن دو سال دورۀ خدمت سربازی، به دلیل معدل خوب و استعداد فنّی مناسب، خیلی زود وارد عرصۀ کار شد.
دو سال به عنوان مهندس مکانیک در نیروگاههای آبی کشور و پس از آن به مدت 8 سال در نیروگاه اتمی بوشهر به عنوان سرپرست فنی مشغول به فعّالیت بود.
از جایگاه و ثبات کاری خوبی برخوردار بود و وضعیت مالی مناسبی نیز برای خود ایجاد نموده بود.
به دنبال روح هنرمند
اما آرام آرام گویی روح جسورش از انجام امور مهندسی خسته شده بود و به دنبال مسیری تازه میگشت.
برای خودش حجمهای سفالینه و سرامیکی می خرید و کمکم به جمعآوری مجموعههایی از آثار برخی هنرمندان علاقهمند شد.
در همان سالها با بهزاد اژدری و آثارش آشنا شد و در حالی که هنوز در سمت سرپرست فنّی نیروگاه بوشهر مشغول به کار بود، افکاری در مغزش ریشه دواند.
علاقۀ همیشگیاش به هنر قوّت گرفت و به یکباره دست از کار کشید، به کرج نقل مکان کرد و به مدت 3 سال نزد استاد اژدری کارآموزی کرد. البته اگر بتوان به مدل همکاری آن دو، کلمۀ کارآموزی را اتلاق نمود!
بیشتر اوقات خودش در تنهایی کار و آزمون و خطا میکرد و فقط وقتی به مشکلی برمیخورد به سراغ استاد میرفت و دلایل و راهکارها را جویا میشد.
او که خودش مهندسی کاربلد بود، با نگاهی فراحوزهای به مشکلات پیشآمده، بسیاری از اصول رایج در روشهای تولید را زیرپا میگذاشت و به نوعی در بیشتر موارد با مهندسی معکوس موفّق به ساخت آثار میشد.
اژدری هم خودش دانشآموختۀ رشتۀ تجربی و پیراپزشکی بود، از نگاه کوروش و جسارتهایش در بیشتر موارد لذت برده و از آنها حمایت میکرد؛ اگرچه در مواردی نیز شکستن اصول توسط او چندان به مضاقش خوش نمیآمد.
قواعد شکنیهای او که بیشتر بخاطر دید مکانیکال او بود، همواره به ایجاد قواعدی منجر میشد که باعث شد در سالهای بعد، بسیاری از آثارش را با استفاده از تکنیکهای ابداعی خودش طراحی و تولید کند.
در همان سالهای ابتدایی ورودش به حوزۀ سفال و سرامیک، با اساتید دیگری همچون فرزاد فرجی نیز آشنا شد و آرام آرام جسارت پیدا کرده و خودش هم به صورت مستقل به تولید آثار پرداخت.
هنرمندی جسور
کوروش آریش که در سالهای فعّالیت خود به عنوان هنرمند صنعت سفال و سرامیک، توانسته است 7 نشان ملی و چندین جایزه و نشان افتخار کسب کند، همواره به برگزاری نمایشگاههای فردی توجه ویژه داشته و باور دارد، بیان شخصی هنرمند باید در آثارش نمایان باشد؛ اگرچه او به لزوم این نمود در لایههای گوناگون اثر معتقد است.
از منظر او، یکی از مشخصههای لازم در آثار هنرمندان، قابلیت تشخیص سیر و مسیر فکری هنرمند برای مخاطب خاص و فهیم میباشد و لزوم این نکته که هنرمند در سیر خلق آثار خود در طول دوران فعّالیت حرفهایاش، در گذر از شاخهای به شاخۀ دیگر نباشد.
کوروش آریش، پیرو مد بودن را جام زهری در دست هنرمند کارنابلد دانسته و معتقد است جایگزین تبعیّت از مد، درک مفهوم درونی مُد و قالب فکری متداول شده و اجرای آن مفهوم در قالب شناخته و تثبیت شدۀ خود هنرمند میباشد.
آریش، در تولید آثاری که برای عموم جامعه طراحی و تولید میشوند، وظیفۀ اول فرم و تکنیکهای اجرا همچون لعابکاری را کمک به ارتقای وجهۀ بصری اثر دانسته و تلاش برای منتقل ساختن هر مفهومی به ذهن مخاطب را در مرتبۀ دوم قرا میدهد.
به باور او، شرط لازم در تولید آثار مفهومی سفالین و سرامیکی، درستی تکنیکهای فنی و اصول سرامیکی بهکار رفته و شرط کافی آن، وجود دلایل کافی برای اجرای آن مفهوم صرفاً در این قالب میباشد.
او که معتقد است گاهی نتوانسته ذهنیت خود را به اوبژه تبدیل کند، هنر را هدف خود ندانسته و معتقد است مشغولّیت هنری برای او تنها مسیری است که او در لحظۀ کنونی آن را مناسب روحیات خود یافته است.
او محدودیتهای ذهن بشر در پیاده سازی ذهنی و محدودیت در تواناییهای فنّی و ابزاری را دو عامل اثرگذار در خلق نشدن برخی طرحهای ذهنی خود میداند.
علاقه به سفال
کوروش جنبۀ خلق آثار از هیچ را دلیل نخست علاقه مندی و پیشبینی ناپذیری صنعت سفال و سرامیک را دومین عامل علاقهاش به این حوزه میداند.
همین پیشبینی ناپذیر بودن سفال باعث شده است تا تلاش های مهندسین برای ساخت آن با کامپیوترها ناکام بماند. هیچ کامپیوتری نمیتواند فهم زیبایی شناسی یک هنرمند را عینا بازنمایی کند بنابرین سفالها با این شکل و معنایی مدنظر کورش آریش است، همواره هنری دستیست و همین برای کورشی که سالهای طولانی را به مهندسی گذرانده، لذت بخش است.
او که روحیۀ کنجکاو خود را حفظ نموده و حتی در سالیان گذشته به تحصیل منطق در دانشگاه علامه طباطبایی نیز مشغول بوده است، نگاه خود را نه بر پایۀ منطق افلاطونی و دنبال نمودن هدفی خاص، که ارسطویی و برپایۀ لذت و رشد از مسیر میداند. آثار فیگوراتیو و طرح های او اغلب المانهایی از حجم های هندسی متعارف هستند که با ترکیب یکدیگر، اشکال و طرحهای پیچیدهتری را خلق مینمایند. آثاری که در ظاهر، از عناصری ساده تشکیل شدهاند، اما در باطن از روح و ذهن هنرمند او سرچشمه گرفته اند.
کورش که سالها در کنار مهندسان روس زندگی کرده است میگوید روسها ضرب المثلی دارند که برای به دست آوردن چیزهای بزرگ، چیزهای بزرگتری را ممکن است از دست بدهیم. از همین روست که انتخاب او همیشه توجه به رشد فردی و آرامش درونی خودش بیش از هرچیز است. رشدی که مهمترین دستاورد زندگی اوست.